چه ساده از من گذر کردی...!
بسیار ساده.
میدانی نمیتوانم درک کنم که تو...!تویی که آن همه ادعای دوست داشتن داشتی چگونه رفتی!
اصلا چگونه رفتن به کنار،چگونه جایم را پرمیکنی؟
شاید برایت خنده دار باشد که من هنوز که هنوز است به جای خالیت می نگرم!
و افسوس که تو نگاه کردن به جای خالیم را که هیچ نگا کردن به دفتر خاطراتمان را نیز عار میدانی.
صادقانه میگویم دلگیرم!
از دست تو!
از دست خودم من از دست تمام دنیا دلگیرم..!
و چه کار میتوانم بکنم؟
هه..مینویسم
و چه ساده لوحانه انتظار دیده شدن متونم را از سمته تو دارم!