متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته مینویسم|سامیار زاهد کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع سامیار زاهد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 39
  • بازدیدها 2,361
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #11
این روزها عجیب دلم هوای مرگ کرده است!
دیگر حتی نوشتن و فکر در این باب کفاف روز مرگی هایم را نمیدهد.
این روزها سخت تر از همیشه میتوانم خودم را گول بزنم.
این روزهانوشتن متن های یک یا دو خطی آرامم نمیکند و به یک شاهنامه آرامش نیاز دارم!
این روزها توان به دوش کشیدن عقایدم را ندارم!
تمام خاطرات دیروز و روزهای قبل تر را دور ریخته ام!
و امروز.. من!
یا همان حس من.. فرقی نمیکند... هر دو دست به دست هم داده اند تا از راه نوشتن و شاید این سبک افتضاح از نوشتن آرامم کنند!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #12
کاش میتوانستم خاطراتم را بنویسم!
اما نه نمیشود،چون نه وقتش را دارم و نه انگیزه اش را ..
اما گر بنویسم حقیقت را مینویسم.
نه آن چیزی که تو دوست داری بخوانی،نه!
آن چیز که واقعا اتفاق افتاده است!
واقعیت های من!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #13
میدانی باز دلگیرم
کاش کمی در کم میکردی
تمام مدت ادای درک کردن را در آوردی و من ساده تر از آنی بودم ک به تو شک کنم!
میدانی قبل از تو تمام شب را به مشکلات فکر میکردم
نمیتوانستم درست بخوابم اما خب‌‌... بالاخره میخوابیدم!
اما وقتی تو آمدی همه چیز تغییر کرد.
زمانی ک کنارت بودم حتی یک ثانیه هم لبخند از روی لبم پاک نمی شد..
اما حالا.. تو نیستی و مشکلات صد برابر بزرگ تر شده اند!
بزرگ تر از آن چیزی ک فکرش را بکنی!
و بزرگترین مشکل اینجاست ک فکر میکنم در حال به تمسخر گرفتن من هستی!
هه!...اشکالی ندارد.. گفتم کمی دیگر صبر میکنم!

 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #14
به زبان ساده:
تو دوری از من
ولی من دورتم!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #15
اگر یادت باشد گفته بودم تو در حال پرواز هستی
و من روی زمین در حال تماشای تو!
قول نشستن در کنارم را داده بودی اما به آن عمل نکردی!
آنوقت درخواست عمل کردن قول هایی ک به تو داده بودم را داری؟!!
در حالی ک تو حتی نتوانستی به یک قول کوچک عمل کنی..!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #16
کاش باز هم زمان به عقب برگردد
افسوس که نمیشود.. البته غیر ممکن خوبی است!
تا چند روز پیش دلم میخواست همه چیز دوباره مثل قبل شود
اما حالا.. وقتی میبینم دیگر جایی در قلبت ندارم بهتر که همین گونه ادامه پیدا کند
من که همیشه نیستم!
تو که همیشه نیستی!
بالاخره باید که باید این موضوعات را می فهمیدم!​
 
آخرین ویرایش
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #17
نوشتن دردی را از من درمان نمیکند
دلم میخواهد هر چه زودتر همه چیز تمام شود
دلم میخواهد هر چیزی ک در اطرافم هست پایان یابد
نه دیگر قلمی باشد که به عقایدم رنگ دهد
نه کاغذی باشد که وجود عقایدم را بپذیرد و نه مغزی باشد که عقایدی پرورش دهد!
و نه دیگر تویی باشی!
هه درست است.. تو نباشی عقایدی هم ندارم
زندگیم آرام خواهد شد.. یعنی دیگر زندگی ندارم و این یعنی آرامش مطلق...!​
 
آخرین ویرایش
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #18
مانند خانه ای قدیمی شده ام!
هیچکس در یک خانه قدیمی را نمیکوبد و اگر هم بکوبد حتی سلام ساده ای هم برای مطلع کردن صاحب خانه از ورود خود نمیکند.. اما
اما.. من میخواهم صدای زیبایت را دوباره در همین نزدیکی بشنوم!
یک خانه قدیمی مادام خاکی است!
اما من میخواهم کمی..فقط کمنی گردو غبار غم را از خودم دور کنم!
کسی سعی در تمیز کردن یک خانه متروکه ندارد مگر اینکه بخواهد آن را از نو بسازد
من نمیخواهم از نو ساخته شوم!
کسی حتی برای یک میهمانی ساده هم نزدیک این خانه نمیشود و من دلم کمی.. فقط کمی مهمان میخواهد!
اما نه هر مهمانی...
این خانه فقط و فقط منتظر توست!​
 
آخرین ویرایش
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #19
اگر یادت باشد یک روز گفتم« اگه ناراحت باشی جوری به دنیا گند میزنم که خوده خدا هم از خلق موجودی مثله من به غلط کردن بیوفته»؟
هه!هنوز هم روی حرفم هستم!
اما یک سوال عجیب خوره جانم شده است!
اگر من ناراحت باشم تو‌چکار میکنی؟
!!​
 
آخرین ویرایش
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #20
امروز درست وسط باتلاقی هستم که روزی به خاطر مجلات و در آن گیر افتاده بودم!
من خودم را برای نجات تو از تمام مشکلات اطرافت به خطر انداختم و تو فقط رفتی!
گذشتی..!
دور شدی..!
فراموش کردی.
همه چیز را فراموش کردی و این دردآور تر از هر چیزی است که در اطرافم وجود دارد!
و من تنها یک راه دارم
مینویسم!
که گویا دیگر پاسخ نمیدهد!
 
امضا : سامیار زاهد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا