نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته میغ خون | دیاناس کاربر یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام دلنوشته: میغ خون
نویسنده: دیاناس
ویراستار: Parnya

مقدمه:
بعد از تو...
رگ‌هایم میغ می‌شوند و می‌بارند.
باران نه...
خون!
میغ خون.png
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
هنوز هم، گاهی با خود می‌گویم:
-که چه کردم؟
-چه شدم؟
ادامه دادم؟ یا مات و مبهوت خیره شدم...
به مسیر رفتنش؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
خدا جانم!
کاری به حکمت و مصلحتت ندارم!
فقط...
تو یک زندگیِ با او را به من...
بدهکاری!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
آمد...
خندید...
دل برد...
جان شد...
نفس شد...
و...
به ساده‌ترین شکل ممکن رفت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
عزیزِ دوست داشتنی‌ام؟
کاری به حرف‌هایت ندارم...
کارهایت را هم فراموش می‌کنم!
فقط...
بگو او چقدر مردانه‌تر از من دوستت داشت؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
انگار...
اتفاق‌های بد محاصره‌مان کرده‌اند!
نه این‌که بخواهم شکایت کنم...
نه!
فقط هوای خودمان را بیشتر داشته باشیم.
یک مرتبه می‌بینیم...
یک اتفاق بد خرِ گلوی‌مان را چسبیده تا اعتراف کنیم به بدبختی‌مان!
مثلا...
رفتنت یک اتفاق بد بود که...
هیچ‌گاه انتظارش را نداشتم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
گم کرده‌ام خودم را...
شاید در صدمین صفحه دفتر زندگی‌ام...
درست همان صفحه‌ای که نبودنت را سیلی‌وار به گونه‌ام می‌کوبد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
هی غریبه!
من به سرزمین فراموش‌شدگان ملحق می‌شوم.
فقط...
نگذار خنده‌های دلنشینش طعم تلخِ شکست را بچشند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
می‌گویند دل سنگ شده‌ای دختر!
و من لبخندِ مغروری می‌زنم از این بی حس بودنم!
همین را می‌خواستی دیگر عزیزِ دل...
مگر نه؟
بیا ببین شاهکار قرن را...
دختری با قلبی یخ زده...
لقب تلخ‌ترین و شیرین‌ترین شاهکار قرن را به خود اختصاص داده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,696
پسندها
40,913
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
من اینجا عاشقانه می‌نویسم و تو...
مرا مضحکه عام و خاص کرده‌ای!
ملالی نیست...
عشق را نیاموخته‌ای!
معلوم است...
اگر عشق را می‌فهمیدی...
اکنون مهرم را جا به جایی زمین و آسمان کرده بودی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا