روی سایت دلنوشته خدای من | سامیار زاهد و ستاره حقیقت جو کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع سامیار زاهد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 2,341
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
خدای من مدت هاست که مرا رها کرده است
خدای من مدت ها بود که از خلقت موجودی به نام آدم پشیمان شده بود و بالاخره در یک روز پاییزی آن هارو ترک کرد
خدای من خسته از تکرار روزمرگی های این موجودات به ظاهر عاقل و وحشی آن هارا رهاکرد
مرا رها کرد
تورا رها کرد
خدای من خسته بود
خدای من خسته شد
خدای من ازشنیدن دردو دل های بندگانش خسته شد
خدای من از شنیدن تلخی ها و گاهی نفرین های بندگانش که یکدیگر را مورد هدف قرار می‌دادند کلافه شد
دیگر کسی نیست که حرفهایم و حرفهایت را...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
خدای من هیچ شباهتی به خدای تو ندارد و همین است که از صمیم قلب خوشحالم میکند
من هیچ شباهتی به تو ندارم و همین است که بی درنگ نشاط اور است
تفاوت های میان خدای من و خدای تو و حتی من و تو بسیار است.
خدای من مهربان است.
حکم کرده که دوست داشته باشم،
هه خدای تو‌ دوست داشتن را ممنوع کرده است چرا چون میداند اگر کسی بیش از اندازه نزدیکت شود خود واقعیت را میبیند و انگاه همه چیز بهم میریزد،
خدای من خوش قلب است
فرزندانش را دوست دارد او طالب صلح است
اما خدای تو زمین را خالی میخواهد دوستدار جنگ است و همیشه برای رسیدن به هدفش هر کاری میکند.
[COLOR=rgb(184, 49...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
خداوند روح را به تن
تن را به زندگی
زندگی را به انسان
انسانها را به انسانهای دیگر
همبستگی را به اجتماع
اجتماع را به مردم
و مردم را به عشق
و عشق را به مرگ بخشیده است
تنها کاری که خدای من خدای تو در ان با هم شریک بوده اند همین ها است و بس.
لطفا چیزهای دیگر قاطیش نکن،،!
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
خدای من چرا انسانها درک نمیکنند که درگیرم.
خدای من چرا متوجه نمی شوی که به کمکت نیاز دارم.
همیشه فکر میکردم اگر دستانم را به سمته دراز کنم تو دستانم را خواهی گرفت!
هه اشتباه میکردم.​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
خدای من از تو درخواست کوچکی دارم
آیا میتوانی جانشان را بگیری؟
میتوانی؟
میدانم میتوانی
دیده ام این قابلیت بزرگ ویران کننده را در تو
میدانم تو قادر به انجام هر چیز هستی اما میخواهم گستاخی بکنم.. آیا میتوانی همه چیز را درست کنی؟
میتوانی؟
همه میگویند میتوانی اما چرا من چیزی نمی بینم.
چرا تا کنون وضعیت زندگی مرا از آنچه هست بهتر نساختی؟!
واقعا چرا؟
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
برای رسیدن روزی که نباشد لحضه شماری میکنم
یعنی میشود؟
خدای من تو جوابم را بده
آیا میشود روزی چشم باز کنم و ببینم جای خالی اش را؟!
این میتواند شیرین ترین رویا برای من باشد!
آیا میتوانی این رویای شیرین را بر من ارزانی گردانی.
میتوانم درست مانند کودکیم قولی به تو بدهم و باز هم مانند آن روزها به سادگی به آن عمل کنم

 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
دراینجا..!
درست در همین نقطه زمین شکی بزرگ در مقابل بودن یا نبودن تو در ذهنم ایجاد شده است
تو که مرا بیشتر و بهت از هر کس و چیزی در دنیا میشناسی
میتوانی حدس بزنی که من بنده قلبم هستم نه عقلم اما اینجا در این ماجرا که به بودن و یا نبودن ت بستگی دارد قلبم بی دفاع و سر خورده گوشه ای ایستاده است و مغزم با حرف های قلمبه و قلمبه برای او شاخ و شانه میکشد!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
خدای من مدت هاست که نیست و من..!
نیازی به گفتن ندارم حالم را که میبینی.
آقا راجبم با خدایش صحبت کردی؟
به نتیجه ای رسیدی؟
من از این وضع دردناک و بسی خسته کننده خسته شده ام.
من دیگر توانی برای مقابله با مشکلات ندارم.
قبلا هم‌گفته بودم من نیازمند کمک هستم و میخواهم دستم را به سمته دراز کنم!
میتوانی دستم را بگیری؟​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
برای داشتنش به نزد تو آمده بودن و او برای فرار از من ناله هایش را به پیش شیطان برد
من سلامتی را از تو خواستم و او گریه هایش را پیش شیطان برد
من خنده هایش را برای خودم از تو خواستم و او خنده هایش را پیش شیطان برد
من آرزوی خوشبختی اش را در گوش تو گفتم و او آرزوی مرگم را‌...
هه چه بگویم
میترسن از حرف زدن دوباره.
میترسم از مرور خاطرات خوش گذشته
میترسم...
خدایا گفتند تو دست گیری!
پس چرا دستم را نمیگیری؟
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
اینکه دوستانم را از من دور کردی اهمیت چندانی ندارد
اینکه همراهان را از من گرفتی اصلا اهمیت ندارد
یک سوال عجیب خوره جانم شده است.
تو چگونه توانستی نظر خدای من را نسبت به من عوض کنی؟
اصلا نمیتوانم درک کنم.
او خدای من بود
متعلق به من بود
نیمه دیگر من بود
تو چگونه توانستی نظر من را نسبت به خودم تغییر دهی؟
 
امضا : سامیار زاهد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا