روی سایت دلنوشته ی چشم هایش |mahkame کاربر انجمن یک رمان

[MAHKAME _R]

به خاک رفتم
تن خونین مرا به خاک سپردن صدای ضجه های مادر گوش عالم را کر کرده است
صدای به گوشم رسید صدای اشنا صدای یک عشق صدای چشمان ابی
اری صدای عشقم بود
دستانم را باز کردم تنش را در اغوش گرفتم می فشارم تنش می بویدم تنش
بوسه ای بر موهایش زدم
گفتم : عشق من دیدی امدم دیدی راست گفتم
با لبخند قطری اشکی از چشمانش بارید و گفت : عشق من خوشا امدی عشق من خوشالم کردی
عشق من دوست دارم
گفتم : عشق من منم دوست دارم

 

[MAHKAME _R]

دستش را گرفتم به سوی دشت رفتیم
بوسه ای بر دستش زدم گونه هایش گل میگرد
چه زیبا میشوی وقتی نگاهت می کنم
بوسه ای بر چشم هایش میزنم چشم هایش من مال نه مال او
حال که کنار هم هستیم غصه ای ندارم
فقط نگران دل مادرم

 

[MAHKAME _R]

چقدر حالم خوب ست خوب ست کنارم هست
خوب ست چشمانش را دارم
خوب ست قلبش را دارم
چقدر خوشحالم کنار عشقم کنار رود خانه نشسته ایم به ابی برایش اوازی میخوانم
سرش را بر شانه ام میگذازد
میگوید : عشق من چقدر خوشحالم کنارم هستی
مگویم : عشق من هرگز تنهایت نمیگذارم
سکوت فرا میگرد
بعد به خواندم ادامه میدهم
لبخند هایش ،چشم هایش ،اشک هایش ،خنده هایش همه برای من ست

 

[MAHKAME _R]

باران میبارد بر سرمان میخند خنده هایش دل را می لرزاند
خنده هایش ارام جان من ست اشک هایش روح و روان من ست
چشم هایش قلب من ست دستانش دستان من ست
خیس میشویم زیر باران قطر ه های باران از می چکد
لبخند می زند می گوید : عشق من مگه بهشت هم باران دارد ؟
میگویم : جای که تو باشی باران ست

 

[MAHKAME _R]

دیگر ارامم دیگر چیزی کم ندارم
عشقم ُ دارم بس ست
عشقم قلب من ست
عشقم چشمان من ست
عشقم اشک های من ست
عشقم جان من ست
عشقم همه چیز من ست
من هم چیز او هستم
او بدون من زنده نمی ماند
چه زیباست کلمه عشق

 

[MAHKAME _R]

عشق من بخند که کنارتم
عشق من بخند که کنار همیم
عشق من خنده های تو خند ه های من ست
اشک های تو اشک های من ست
عشق من عاشق ابی چشمانتم
عشق من عاشق سرخی های گونتم
عشق من شاد باش
عشق من بامن برقص
عشق من دوست دارم
حرفایش زحم دلم را دوا کرد
حرفایش زخ روحم را دوا کرد
حرفایش قلبم را ارام کرد
دیگر تنها او دارم چیزی کم ندارم
همین که او پیش من ست خوشحالم
به خدا میگویم : خدایا مرا از عشقم جدا مکن خدایا عشق اولم تویی عشق اخریم تویی
خدایا مراقب عشق قلبم باش دلش کوچیکه میشکنه منو ازش جدا مکن
میخندید و اشک میریزد چشمانش سرخ میشود
میگوید: خدایا عشقم جون ست عشقم قلب من ست خدایا ببخش که به مرگ طبیعی نمُردیم
اخه این قدر عاشق هم هستیم بدون هم نفس نمی کشیم
خدایا ببخش
بوسه ای بر پیشانی اش میزنم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MAHKAME _R]

به پایان رسید این عشق حکایت
اما همچنان باقی می ماند این حکایت

 

[MAHKAME _R]

عشق یعنی هر چه داری نیم کن
از برایش قلب خود تقدیم کن

بدورد