روی سایت دلنوشته‌ی خاطرات رفتنت| hannaneh20 کاربر انجمن یک رمان

[HanAneH]

نام دلنوشته:خاطرات رفتنت
نویسنده:hannaneh20
مقدمه:
رفتی و رفتنت مرا کشت.فراموشت نکردم فقط خاطره هارا دوره کردم.
هرجای این دنیا بوی تو را میدهد.
از من گذشتی،خدا ازت نگذرد.

 

[HanAneH]

قلبم را شکستی،هر ترکش باز مرا یاد تو می اندازد.
بی وجود!
روزی دلدارت بودم،
چه زود دلدارت یادت رفت.
​

 

[HanAneH]

صدایت،موسیقیه مورد علاقه‌ی من است،
تو خواننده‌اش و من طرفداره تو.
روی قلبم امضا زدی ترک خورد.​

 

[HanAneH]

بعد از رفتنت،در چشمانم چیزی به جز قرمزی پیدا نیست.
خمار شده چشمانم،
دیدم از اشک تار.​

 

[HanAneH]

رد پایت را در برفها که دنبال کردم ولی وسط های راه ،برف های اب شده مانع پیدا کردنت شد.
از ان روز از افتاب و خورشید متنفر شدم،
چون دلیل اب شدن برف ها بود.​

 

[HanAneH]

کوچه‌های شهر از رفتنت زار میزنند.
بعد از تو من تنها از انجا گذر میکنم.
یادگاری هایمان در تمام شهر پیداست.
دیوار‌ها انتظار خاطره‌ای جدید را میکشند.
منتظرشان نگذار.

 

[HanAneH]

صدای پای رفتنت،ملودی هق هقم است.
بغض گلویم را فشرده،
اشک هایم تمام شده،
قولم را شکستم،
همان قولی که قرار بود اشک از چشمانم نریزد.​

 

[HanAneH]

هر جای این دنیا بوی تورا میدهد.
همان بویی که مرا م**س.ت خود میکرد.​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[HanAneH]

بی انکه بدانی نبودنت چه به روزم اورد رفتی،
قلبم را پیش تو جا گذاشته‌ام،
یادت باشد،قلب من است.
مراقبش باش.

 

[HanAneH]

دستانم به تو عادت کرده اند.
بی تو چگونه گرم شوند؟!​