روی سایت دلنوشته‌ی خاطرات رفتنت| hannaneh20 کاربر انجمن یک رمان

[HanAneH]

خیسیه چشمانم گواه از رفتنت میدهد!
باز هم شکست این بغض لعنتی.​

 

[HanAneH]

به جز صدای ضبط شده‌ی تو درون گوشم صدای دیگری نمیشنوم.​

 

[HanAneH]

رفتی و کادوهایت هر لحظه اتشم میزند.
عکس‌هایت را در اتش خودم سوزاندم،
اتش بیشتر گر گرفت و من هم بیشتر سوختم.​

 

[HanAneH]

دنیا بدون تو بی ارزشست.
پیش من با ارزش بودی.
پیش دیگری هم ارزشت را حفظ کن.
راستی برای بوسه پیش قدم نشوی!
ارزشت از بین میرود.​

 

[HanAneH]

خودم را گول زدم،
رفتنت برگشتن نداشت.
چشم هایم شاهد بود دیگر نیازی به شاهد گرفتن خدا نیست،
انتظار هر لحظه پیرم کرد.

​

 

[HanAneH]

سایه ات را شبیه قلب میدیدم.
انسان نبودی.
تکه ای از وجودم بودی.
رفتی و من ناقص مانده ام.

 

[HanAneH]

بعد از تو انسانی ندیدم.
گرچه با رفتنت حیوان بودنت راثابت کردی.
ولی بالاخره روزی عاشق همان حیوان بودم.​

 

[HanAneH]

ندیدم بهتر از تو.
انسان درونم خوابیده است.
جسمم سالم است.
ولی...
ولی روحم ازرده است.

 

[HanAneH]

بعد از تو از تمام ادم ها بی اعتماد شدم.
چقد زیباست بی اعتمادی.
روزی اعتماد به کشتنت میدهد.
باور کن...​

 

[HanAneH]

باورم نکردی.
بادیگری خوش باش.
نفرین نکردم.
با دیگری شاد باش.
از زندگی بریدم.
با دیگری زندگی کن.​