روی سایت دلنوشته‌ی شهرکِ دلم | sh.roohbakhshکاربر انجمن یک رمان

[Shadi.Roohbakhsh]

نام دلنوشته: شهرکِ دلم
نویسنده:شادی روحبخش
تگ:محبوب
ویراستار: ستاره لطفی
مقدمه:
خیابانش بی‌انتهاست
درست مانند دریای بی‌کران شمال!
نام خیابانش چیست؟
نام‌های زیادی دارد؟
یا
خیابان‌های زیاد؟​

 

[Hani.Nt]

" به نام ایزد منان "
هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 30 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

همچنین پس از گذشت 30پست از دلنوشته تان قادر هستید در تاپیک زیر درخواست جلد بدهید...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
مقابل پنجره‌اش می‌ایستم.
نظاره‌گر ابرهای سیاهی می‌شوم که دور تا دور شهرکم را فرا گرفته اند.

​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
چه سخت دلم می‌لرزد برای تو!
تویی که حال
مرا ول کرده‌ای در میان جماعتی گرگ صفت!​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
مرواریدهای ریز و درشت بی‌رنگ و لعاب،
گونه‌هایم را تزئین کرده‌اند.​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
سردی دستانم را حس می‌کنی؟!
سرمایش تا عمق وجودت را در بر می‌گیرد وقتی که
تو،
بی‌محابا می‌خندی...!​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
خنده‌هایت را فراموش نخواهم کرد!
چه دلبرانه می‌خندیدی... .​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
خنده‌هایت کوه را از عرش،
به فرش می‌آورد.
پس،
وای به حال شهرک دلم!​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
سالروزت را به خوبی به‌خاطر دارم.
چه زیبا دل می‌بردی... .
چه زیبا می‌خندیدی و زیبا،
عاشق بودی!
​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

***
حال تو را چه شده؟!
که این‌گونه ترسیده‌ای و عقب نشسته‌ای!
مگر غیر این بود که می‌خواستی همدم باشی،
نه درد!​