متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی عروس شب | negin javadi کاربرانجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #31
چه دنیایی شده است!
غرور، در جستجوی غروری است که آن را بشکند... .
قدرت نیازمند کسی است که در برابرش منقاد گردد... .
خوبی‌ها همواره نگرانند، که آن را بفهمند... .
زیبایی، همواره تشنه دلی که به او نگاه کنند... .
کوه‌هایی که از آرزوها بلندتر و راسخ‌ترند... .
باغ و بوستان‌هایی که از مردم این دنیا مبتهج‌ترند... .
برف‌ها که از دل ها سفیدتر و نقره‌فام‌ترند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #32
ولی دنیا هرچقدر بد، زندگی هر چقدر گس بستگی به نگاه خودمان دارد.
در این دنیای کوچک جوری باید زندگی کرد، جوری فرکانس به کائنات فرستاد و عشق کرد؛ که هیچ یک از حس‌های بد حریف قدرتمان نشوند.
با این حال زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است... .
زندگی فقط و فقط یک بازیست... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #33
اما به قول سهراب:
کنار تو تنها تر شده‌ام.
از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است.
از من تا من تو گسترده‌ای.
با تو برخوردم... .
به راز پرستش پیوستم... .
از تو به راه افتادم... .
به جلوه‌ی رنج رسیدم... .
و با این همه‌ای شفاف.
و با این همه‌ای شگرف.
مرا راهی از تو به در نیست... .
زمین باران را صدا می‌زند، من تو را... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #34
گاهی به اندازه ابر دلم می‌گرید از این دنیا، آدم ها، عشق ها، زندگی ها، کاش همه چیز خوب شود.
تیک‌تاک ساعت گیج زمان در شب‌های تنهایی و خلوتم عجیب خودنمایی می‌کند؛ می‌دانم ساعت جان، می‌دانم چه می‌خواهی بگویی، این لحظاتی که صبر می‌کنم تا بگذرد خود زندگیست و باز نمی‌آید باز... .
ولی چه کنم دلتنگی مگر حرف حالیش هست؟! تمام آرامش ساحل را به من بدهند باز هم دلم بارانیست.
خیس تر از دریا و خراب تر از امواج... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #35
صبر خود یک نوع عمل است، شاید سخت‌ترین عمل اما به حکمت خدا احترام می‌گذارم و سکوت و صبر پیشه می‌کنم مانند: عروس شب.
و صبورانه درانتظار زمان نشستم، با صبر، حتی برگ توت‌هم به پیراهن ابریشمی تبدیل می‌شود... .
کنار دریا می‌روم آرام‌آرام کنار دریا قدم می‌زنم، دریا با آن همه وسعت و بزرگیش آرام است. جلوتر می‌روم امواج دریا محکم بر پاهایم بوسه می‌زنند، شن و ماسه پاهایم را قلقلک می‌دهند و لای انگشتانم حسش می‌کنم. نسیم سرد، دانه‌های ریز برف را در هوا می‌رقصاند.
چه کسی در هوای سرد سمت دریا می‌رود؟! مگر آنکه دیوانه باشد و مجنون... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #36
انگار دریا هم دلتنگیش را در خود جمع می‌کند و خود را آرام جلوه می‌دهد، ولی یک‌روز یک‌دفعه دلش به تلاطم می افتد. نمی‌دانم راز شگفت‌انگیز نمک چیست که هم در دریا هست و هم در اشک‌ها... .
من دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت و او با مثلث عشقش مرا درخود ربود، برمودای من
برمی‌گردم و کنار تکه سنگی می‌نشینم، کلاه پالتویم را به سرم می‌گذارم و به صدای دلنشین موج دریا گوش می‌دهم. ساعت‌ها به جزر و مد دریا می‌نگرم. چقدر زیباست؛ موج‌های سرگردان دریا برای رسیدن به ساحل رقابت می‌کنند و ساحل آغوشش را برای دریا باز نگه داشته است، با هر بار آمدن موج در بغل ساحل، یک مشت صدف برایش هدیه می‌دهد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #37
کم‌کم غروب با رنگ سرخ فامش از راه می‌رسد، خورشید آرام‌آرام در چاه مغرب فرو می‌رود و هرلحظه بیشتر در این چاه غرق می شود و چه غرق شدن زیبایی... .
و دوباره، ماه با رنگ نفره فامش در اوج آسمان می‌درخشد و عکس خود را در دریا می‌بیند.
به رویش لبخندی می‌زنم؛ با سر انگشتم روی شن‌های نرم و برف خورده قلبی را نقاشی می‌کنم،
آری قلب... .
همان قلبی که بازیچه رشگین و فریه و شیطنت‌ها شد و دم نزد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #38
حال این قلب خسته است، ولی به دستای گرم خدا امیدوار است و صبرکرده است.
خدای مهربان به هر کس که صبر کند هدیه‌ی قشنگی می‌دهد، تا قدردان احترام آن به حکمت خود باشد.
همه نوشته‌هایم، تقدیم به هدیه قشنگم که قرار است خدا در وقت خودش بهم بدهد... .
ماه جان!
آخرش هم نفهمیدم "عروس شب" منم یا تو؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #39
از روی تکه سنگ بلند می‌شوم و هندزفری را در گوشم می‌.ذارم و آهنگ دلنشین "از عشق بگو" را پلی می‌کنم و قدم زنان از دریا دور می‌شوم... .
دلداده‌ی توام، رویای هر شبی... .
عاشق نمی‌شدم، عاشق شدم ببین!
رفتی از کنارم اما، رفتنت پر از معما
حیف... .
گفتمت از عشق و باور... .
گفتی از نگاه آخر!
حیف… .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #40
باتشکر از اعتماد شما برای به اشتراک‌گذاشتن آثارتان در انجمن یک‌رمان.
خسته نباشید. :rose:
 
امضا : Maede Shams
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا