روی سایت مجموعه دلنوشته‌ها‌ی رستن از قفس | ف.سین کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع F.Śin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 64
  • بازدیدها 3,076
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

F.Śin

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
13/1/18
ارسالی‌ها
1,203
پسندها
16,521
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
20
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
***
می‌رفت شکار.
با یک کلاهِ گرد، چکمه‌های به زانو رسیده... .
می‌رفت شکار یک شکارچی،
با ابروهای در آغوش هم رفته، با یک تفنگ... .
شکارِ پرنده‌ها می‌رفت؛
پرنده‌هایی که تازه رسته بودند از قفس‌ها!
تفنگ را دستش گرفت... .
شکارچی بود! شکار می‌کرد!
پرنده‌ی رسته از قفس را نشانه رفت
و شلیک کرد!
شکارچی بود. نمی‌فهمید پرنده‌ای که رسته بود، داشت می‌رفت که به رسته‌ای دیگر برسد. داشت می‌رفت و مُرد میانه‌ی راه!
این‌جا چه کسی شکارچی‌ست؟ چه کسی پرنده، چه کسی پرنده؟
رسته بودیم از قفس و شاید یک شکارچی، خواست با گلوله‌ی مرگ فاصله بیندازد بینمان!
دردآور است که از یک قفس برهی و در شوق رسیدن به مقصود، بالت را بزنند و بمیری؛ بی‌صدا، غریبانه... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : F.Śin

F.Śin

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
13/1/18
ارسالی‌ها
1,203
پسندها
16,521
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
20
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #62
***
مداد می‌نویسد «دوستت دارم»! پاک‌کن تمامش می‌کند این دوست‌داشتن را!
پاک‌کن‌ها،
این‌ها که خطی عمیق بر احساسات مدادها کشیده‌اند... .
این‌ها که عاملِ شنیده و دیدنِ نشدنِ دوست‌داشتن‌هایند؛ گاهی در خلوت اشک می‌ریزند... .
پرنده!
پاک‌کنِ دوستت‌دارم‌هایی که هر بار نوشتم و خط زدم و هیچ‌وقت ندانستی تو بیش‌تر از آن‌چه که فکر می‌کنی، تمام من شده‌ای؛ چه کسی بود؟ چه چیزی بود؟
متهم ردیف اول، آن منِ درونی‌ست که نگذاشت... . هر بار خط زد دوستت دارم‌ها را و گفت زمان زیاد است، هنوز قرار است شمع‌های صدسالگیمان را با هم فوت کنیم و کارهایی را انجام دهیم که نداده‌ایم... با هم!
منِ درونم نفهمید پرنده. نفهمید دیر می‌شود... نفهمید و پاک‌کن شد و عاملِ مدفون شدن صدها، هزاران و شاید میلیون‌ها دوستت دارم، در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : F.Śin

F.Śin

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
13/1/18
ارسالی‌ها
1,203
پسندها
16,521
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
20
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #63
***
«فکر کن کسی یک سال تمام، با خط به خط کتاب‌های مربوط به یک درس زندگی کرده و سر جلسه‌ی کنکور از روی تست‌های مربوط به اون درس می‌پره... .
سخته، نه؟
یک سال تمام زحمت، هدر داده می‌شه، نیست می‌شه... .
می‌دونی چرا؟
ترس! ترس از این‌که بفهمه زحمت‌هاش به هیچ دردی نمی‌خورده. تلاش‌هاش اون رو به موفقیتی نمی‌رسونده... .
ترس از این‌که بفهمه یک سال تمام دویده و یکهو راه بن‌بست شه!
یه چیزایی رو بهش نگاه می‌کنی، می‌بینی بهتره رد شی ازش؛ بدون این‌که حتی بخوای نگاه کنی ببینی آیا توانایی مقابله باهاش رو داری یا نه!
از خیلی چیزها رد شدم، نیست شدم به‌خاطرشون، زحمت کشیدم براشون... .
ترسیدم... ترسیدم... ترسیدم که تلاش‌هام بشه هیچ! گفتم بذار راه نرفته رو همین اول کاری، «نرفته» تمومش کنم... .
می‌ترسیدم... رد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : F.Śin

F.Śin

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
13/1/18
ارسالی‌ها
1,203
پسندها
16,521
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
20
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #64
***
پرنده!
امروز فهمیده‌ام نطفه‌ای درونِ من در حال رشد است... .
و تلخ است حال زنی که آبستنِ غم‌هاست و نطفه‌ای درون او، رشد می‌کند... .
تلخ است داستان زنی که نطفه‌ای درونِ او رشد می‌کند، باز فکرش جایی‌ست که نباید باشد... .
نطفه‌ای که درون من رشد می‌کند نیز می‌فهمد؛ می‌فهمد حالِ زنی را که آرزوهایش را در او کشته‌اند، حالِ زنی را که هنوز برای آرزوهایش عزاداری می‌کند و می‌فهمد نطفه‌ای درون او رشد می‌کند، نطفه‌ای که نمی‌خواهد «آن» را... .
تلخ است... .
تلخ است فکرت را محدود کنی به چیزی که نمی‌خواهی آن را ببینی اما هر روز رشد می‌کند... .
تلخ است برَهی از قفسی و باز اسیر قفسی شوی که مجبورت می‌کند این تلخ‌ها را شیرین بپنداری!
تلخ است و کسی این روزها، نمی‌فهمد حالم را!

«شاید داستان بعد، داستانِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : F.Śin

G.ASADI

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/4/20
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
41,118
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
سطح
38
 
  • #65
1619697493176.png
 
امضا : G.ASADI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] F.Śin
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا