دلم گرفته
این شبها چه قدر تو را
کم دارند
جای خالی ات
پنجه بر روحم می کشد
و مرا می آزارد
کاش نمی رفتی!
میدانم که برای آسایش من
رفتی
ولی
نبودنت به تنهایی مرا
آوار کرده است
برگرد و ببین
بی تو چون خرابه ای متروکم
هنوز این موج دلتنگی
را
حس نکرده ای که برگردی؟
بیا و ببین بی تو
چه مصیبتی بر سرم
آمده است!
خسته ام از این و آن
هیچکس تو نمی شود
تو خود مصیبت شیرین آوار شده ای
بر سر من
که من غیر از تو را نمی خواهم