- ارسالیها
- 100
- پسندها
- 1,632
- امتیازها
- 9,650
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #11
سوار ماشینم شدم و راه افتادم. جلوی در خونهشون زدم رو ترمز، به محسن تک انداختم که بعد از دو دیقه همراه ثنا و نیلا اومد.
محسن اومد سمت ماشینم و سرش رو از توی شیشه داخل کرد :
- سلام داداش فری. نیلا باتو بیاد زحمتش رو بکش دیگه! منو ثنا هم با ماشین من میریم .
_ سلام اوکی .بشین نیلا خانوم خجالت نکش!
اومد بشینه عقب که محسن نذاشت و در جلو رو براش باز کرد. یه نگاهی بهش انداختم؛ تیپش ساده بود. یه آرایش کمی هم رو صورتش داشت، گرچه فک نکنم کار خودش باشه آخه این دختری که من اینجا می بینم حوصله خودش هم نداره چه برسه بشینه جلو آینه آرایش کنه !
محسن که راه افتاد منم پشت سرش راه افتادم.
***
یه ربعی گذشته بود. تو ماشین هم سکوت مزخرفی حاکم بود، این دختره هم که اصلا لام تا کام حرف نمی زنه. حوصلم سر...
محسن اومد سمت ماشینم و سرش رو از توی شیشه داخل کرد :
- سلام داداش فری. نیلا باتو بیاد زحمتش رو بکش دیگه! منو ثنا هم با ماشین من میریم .
_ سلام اوکی .بشین نیلا خانوم خجالت نکش!
اومد بشینه عقب که محسن نذاشت و در جلو رو براش باز کرد. یه نگاهی بهش انداختم؛ تیپش ساده بود. یه آرایش کمی هم رو صورتش داشت، گرچه فک نکنم کار خودش باشه آخه این دختری که من اینجا می بینم حوصله خودش هم نداره چه برسه بشینه جلو آینه آرایش کنه !
محسن که راه افتاد منم پشت سرش راه افتادم.
***
یه ربعی گذشته بود. تو ماشین هم سکوت مزخرفی حاکم بود، این دختره هم که اصلا لام تا کام حرف نمی زنه. حوصلم سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش