مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع زینب میشی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 3,072
  • بازدیدها بازدیدها 131,486
  • کاربران تگ شده هیچ

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,061
دانه ی گل های سرخ و زرد می پاشی به خاک
با نبودت خشک می‌گردد این گل ها و خاک
کلافه میشم از خودم، از آدما
به تو رو میبرم، خیالتو بغل میکنم
چنان غرق این احساس زیبا میشم
خودمو میشورم به تو حل میکنم
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,062
یک کمان و خاک و آتش که فرو آمد به سر
یک دل بشکسته که بی تو فغان می‌بارد
دثار کتان بر سر منقوش و مزید
گه رنگ خضر آلود گه رنگ سفید
تابنده گذر کند رخشنده چو ماه
دزدیده نگه دوزم لرزیده چو بید
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

seti__m

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/24
ارسالی‌ها
18
پسندها
31
امتیازها
40
  • #3,063
کلافه میشم از خودم، از آدما
به تو رو میبرم، خیالتو بغل میکنم
چنان غرق این احساس زیبا میشم
خودمو میشورم به تو حل میکنم
می‌توان روی تو را دید و بی‌تاب نماند
من از آن لحظه که دیدمت هنوز در خوابم
 

seti__m

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/24
ارسالی‌ها
18
پسندها
31
امتیازها
40
  • #3,064
دثار کتان بر سر منقوش و مزید
گه رنگ خضر آلود گه رنگ سفید
تابنده گذر کند رخشنده چو ماه
دزدیده نگه دوزم لرزیده چو بید
دریای دل بی تو لبالب خشک است
چه میدانی از عاشق بی پروا تو
 

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,065
می‌توان روی تو را دید و بی‌تاب نماند
من از آن لحظه که دیدمت هنوز در خوابم
دمسازی و همرازی فقط با دوری کردم
ور رفتم و بی ایست و مراد مخموری کردم
سالـی بگذشت برایم هـر ثانیه از هجر
تدبیر جز انتظار نداشتم و صبوری کردم
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,066
دریای دل بی تو لبالب خشک است
چه میدانی از عاشق بی پروا تو
وصفش چه بگویم که جمالش نهایت است
فرشته خوییست که هر نطق او وصایت است
آشنای که نقاب غیریت دوخته به وجه
هر یوم مرتبه‌ای ببینم او را کفایت است
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

seti__m

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/24
ارسالی‌ها
18
پسندها
31
امتیازها
40
  • #3,067
دمسازی و همرازی فقط با دوری کردم
ور رفتم و بی ایست و مراد مخموری کردم
سالـی بگذشت برایم هـر ثانیه از هجر
تدبیر جز انتظار نداشتم و صبوری کردم
ملالی نیست از دنیا و دار مکافاتش
دل من آرام گیرد با یاد او و جانش
 

seti__m

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/24
ارسالی‌ها
18
پسندها
31
امتیازها
40
  • #3,068
وصفش چه بگویم که جمالش نهایت است
فرشته خوییست که هر نطق او وصایت است
آشنای که نقاب غیریت دوخته به وجه
هر یوم مرتبه‌ای ببینم او را کفایت است
تو را با من چه کار آید در این حال و هوای غم،
دلی داشتم که بعد از تو دیگر به چه کار آید؟
 

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,069
ملالی نیست از دنیا و دار مکافاتش
دل من آرام گیرد با یاد او و جانش
شاید که دلتنگی دلتنگ ترم از تو
بیتاب تر از موجم بی سنگ ترم از تو
نالان تر از بادم باکِس چو البادم
دلگیر تر ابر و بی رنگ ترم از تو
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
29
پسندها
65
امتیازها
90
  • #3,070
تو را با من چه کار آید در این حال و هوای غم،
دلی داشتم که بعد از تو دیگر به چه کار آید؟
دیشب همه شب به یادت ای دوست
بیدار بودم و هیچ نخفتم
بر وصف جمالت تا سحرگاه
یک عالم شعر عاشقانه گفتم
 
امضا : Zamanuddin Sediqi

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا