نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته‌ی پاییز ابدی | زهرا صالحی (تابان) کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
تو از بازماندگانِ شهر عشقی... .
از نوادگانِ سرمای زمستان... .
از فرزندانِ پاییز بد نام... .
از شکوفه‌های بهار سر م**س.ت،
و از میوه‌های خوش رنگ و لعاب تابستان،
تو بازمانده‌ی دیرینه‌ترین احساسی!
از حقیقی‌ترین رویاهای بیداری!
از دروغی‌ترین اتفاق‌های خواب!
و از عمیق‌ترین زخم‌های شیرین!
تو همان وعده‌ای که طلوع خورشید می‌دهد،
و همان درخششی که ماه به خود می‌گیرد... .
تو... .
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
من اما در هیاهوی پاییزی گم شده‌ام؛
پاییزی پر از شاخ و برگ خشکیده
پر از اضطرابِ نرسیدن
پر از خاطره شدن‌های بی‌موقع،
من سخت غمگینم از این فصل
از یک دقیقه، یک سال گذشتنش.
از کش‌دار شدن شب‌هایش،
از به مشام رسیدن بویِ سرما،
از نارنجیِ غروبش حتی
می‌خواهم این فصل را بخوابم... .
لطفا بیدارم نکنید... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
متن درباره‌ی پاییز و جدایی،
درباره‌ی غم فصل زرد سال که می‌بینید،
نگویید زیباست!
نگویید عالی!
پشت تمام این متن‌ها و پاییزها،
عاشقی به دیوار تکیه زده و اشک می‌ریزد... .
پشت تمام آنها نویسنده‌اش در حال جان دادن است... .
جدایی و فراق دو عاشق از یکدیگر تحسین ندارد...
عالی نیست... !
عاشقی که دلش آن‌قدر زیبا می‌نویسد،
فکر کن عشقش چقدر زیبا بوده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
در پاییزی که از آن حرف می‌زدی، قرار گرفته‌ام!
مانده‌ام با خیالت عاشقی کنم یا در حول و ولای دیوانه‌وار فصل پاییز، شاعری!
اما‌ نه!
چشمانت سه هیچ، از دلبری‌هایِ پاییز، جلوترند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
فلسفه‌ی دل‌تنگی را تازه وقتی می‌فهمی،
که تولد معشوقه‌ات در پاییز باشد؛
نمی‌دانی چه حس نابی است،
وقتی که برگ‌ها پا به پایت،
اشک شوق بریزند... .
و باران، در تلاش برای یادآوری خاطرات،
شدت بگیرد،
تا شمع تولد نبودنش را
فوت کند... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
محکومم کرده‌ای به رویاهایت در یک‌ پاییزِ ابدی؛
اگر پاییزِ رویایت یک دَم نباشد،
هم‌چون بچه‌ای کوچک، قهر می‌کنم!
گریه به راه می‌اندازم... !
بچه‌ است دیگر، نمی‌فهمد.
بچه‌ام دیگر، نمی‌فهمم...
نبودن لعنتی‌ات را در این فصل خزان لعنتی... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
پاییز به نصفه رسید... .
خواستم بدانی جانِ من هم نصف شد؛
باز مغز و روح من نامِ تو را از حفظ شد... !
پاییز به نیمه رسید و نیمه‌جان کرد مرا... .
آبان که رسید، ویران‌تر کرد پاییز ویرانِ ‌مرا... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,517
پسندها
16,396
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
ابدی بودن همیشه هم خوب نیست... .
مثلاً تا ابد در حسرت برگشتنت باشم،
مثلاً این‌که تا ابد برنگردی،
مثلاً فراق دستانمان، تا ابد ادامه‌دار شود،
مثلاً خنده‌ات تا به ابد برایم یک خاطره بماند،
می‌بینی؟
در ابدی‌هایم، تماماً حضور داری،
حتی آن ابدی‌هایی که غم‌بارند... .
درست مانند زندگی‌ام که به دام عشق تو اسیر شد؛
اسیرِ یک عاشقانه‌ی‌ طولانی... .
اسیرِ خاطراتت و قول‌های به جا مانده... .
اسیرِ یک بهارِ مرده... .
اسیرِ یک پاییز ابدی... !
پایان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taban_Art

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #39
1604765008351.png
 
امضا : G.ASADI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا