روی سایت دلنوشته‌ی عشق خنده‌دار نبود...! | I'M_MAHI کاربر انجمن یک رمان

[Mahsa_rad]

***
جانِ دلم... ؟
من عذر می‌خواهم؛ ببخش که شیفته‌ات شدم!
ببخش که هر از گاهی محو دریای غرور و تکبرت می‌شوم!​

 

[Mahsa_rad]

***
من با چیزهای کوچک هم پرت می‌شوم به گذشته... .
با دیدن یک فنجان کوچک قهوه، یک شکلات تلخ نود و هشت درصدی و حتی با دیدن رنگ آبی به یادت می‌افتم! و گاه آن‌قدر غرق می‌مانم که
زمانی که به خود می‌آیم، پر از بغض و دلتنگی شده‌ام.​

 

[Mahsa_rad]

***
همیشه که قرار نیست عاشق به معشوق برسد!
گاه جدایی باعث بزرگ کردنِ قلبی و ذهنیِ هر دو طرف می‌شود... .
البته اگر معشوق باشی... !​

 

[Mahsa_rad]

***
باران می‌بارد!
نیستی و من در اتاق کوچک و سرد و تاریکم،
به یادت، به هوای وجودت و شعرِ چشمانت با ابر پاییزی می‌گریَم. قسمت نبود!
مگر این‌که به دست قسمت بیندازیم... ‌.
تمام نبودن‌ ها را؛
وگرنه که تو مردِ ماندن‌هایی و من دختری از تبار عاشقانه‌هایی برای تو... .​

 

[Mahsa_rad]

***
غمگینم... چمدانم را خواهم بست و راهی خواهم شد!
به دیار عشق سفر می‌کنم، اما...
جانانِ من؟ تو حتی در چند کیلومتریِ من هم باشی، باز دوری... ‌!
و این دوری عذاب است.​

 

[Mahsa_rad]

***
چه حس قشنگی‌ست... .
باران ببارد، کنارِ شومینه بنشینم و لیوانی قهوه به دست، عکست را تماشا کنم؛
دلتنگ‌تر شدم جانِ من!​

 

[Mahsa_rad]

***
اخم‌هایم را در هم کشیده‌ام... .
دردِ قلب امانم نمی‌دهد! وای از دلِ اخمو پسندم... ‌!​

 

[Mahsa_rad]

***
و چه کسی فهمید؟ دردِ فراغِ دخترک را... ؟
سوختم در حسرت یک لحظه دیدنت!
می‌سوزم در حسرت یک لحظه لبخند زدنت!​

 

[Mahsa_rad]

***
به هرکس گفتم می‌خواهمش، پوزخندی زد و چپ‌چپ نگاهی نثارم کرد! گناه بود؟
خواستنِ تو گناه این روزهایم بوده و هست؛
دست کشیدن زِ خیالت آن‌قدر سخت است که، هی... .​

 

[Mahsa_rad]

***
می‌خواهم به دیارِ عشق بروم... !
شاید به آن‌جا که رفتم، فاصله‌مان کمتر شود؛ اما... ‌.
این دوریِ قلب‌هاست که زجر می‌دهد مرا... !​