مجموعه دلنوشته شیزان نامیرا | پرنسس دریا کاربر انجمن یک رمان

[HAKIMEH.MZ]

***
می‌خواهم به‌سان مادربزرگ‌ها،
موی سپید کنم و
پیر شوم!
پیر می‌شوم؛
امّا نه به پای آن نیمه‌ی گمشده‌!
بلکه به پای درس،
به پای کنکور،
به پای رویاهایم،
و به پای آرزوهایم!
آری!
می‌خواهم به پای آرزوهایم پیر شوم؛
امّا نمی‌دانم،
که آیا آرزوهایم نیز،
به پای من پیر می‌شوند؟​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
من هیچ‌گاه،
از تقلا دست نمی‌کشم!
چرا که دست کشیدن از تلاش و تقلا کردن،
به‌مانند ترک ابدی زندگی‌ است؛
چون آدمی،
با تکاپو و کوشش کردن زنده است؛
جز این باشد،
مرده‌‌ای متحرک بیش نیست.​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
من ایمان دارم
که در دنیا،
هیچ چیز پایا نمی‌ماند.
یک روز «قطعیتی» وجود دارد،
که تو را از این «پایستگی» در بیاورد.
مطمعن باش هیچ چیز پایا نیست!
یک‌ روز همه چیز تغییر می‌کند
و تو
«تلاشت» را
برای «آن تغییر»
می‌کنی!​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
در راه رسیدن به اهدافم،
قطعاً کسانی وجود دارند
که مانند امواج اضطراب و پریشانی،
خواهان غرق کردن من
در راه رسیدن به
ساحل خوشبختی‌ام هستند؛
امّا من،
از تکاپو نمی‌افتم و چشم و گوشم را می‌بندم
و مستقیم به راهم ادامه می‌دهم؛
چون در این راهی که قدم می‌گذارم،
هرکس در مورد آن،
نظرات متفاوت و گاه متضادی دارد.
به‌جدّ یقین دارم،
کسانی که می‌خواهند
سدی بلند و بالا
بر سر راه موفقیت من بگذارند،
راهی که من می‌توانم در آن قدم نهم را
با ناکامی و شکست گذرانده‌اند.
در این صورت از نظر آن‌ها من نیز،
نمی‌توانم آن راه را پیش بگیرم؛
امّا باید بدانی!
من،
می‌توانم به اهدافم برسم!
تنها کافی‌ست من نیز
مثل آن‌ها،
بر عقیده‌ام استوار باشم!
چرا که اهدافم،
مرا صدا می‌زنند.​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
دلم می‌خواهد بگویم،
این زندگی پر از درس و مشغله
یک توهم بیش نیست؛
امّا ضمیر من،
در پیشگاه ایجاد جزئیات ریز و فراوان،
به زانو می‌افتد.​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
در مدرسه که باشی،
سر کلاس‌های ملال‌آور،
تا زنگ آخر!
گذر زمان،
به‌سان یک لاک‌پشت فرتوت و پیر،
با درنگ می‌گذرد؛
امّا
پشت کنکور که باشی،
گذر زمان،
می‌شود
آهوی تیزپای تندرو.​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
شاید باید دونده‌ی ماراتون می‌بودم؛
آن‌گاه دیگر،
رو در روی کنکور می‌ایستادم،
نه در پشت سرش!​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
تنها یک کنکوری می‌تواند درک کند که
در نیمه‌شب لا‌به‌لای کتاب را ورق زدن
یعنی چه؟!
خستگی‌ها و کلافگی‌های بعد از عید
یعنی چه؟!
دل‌مرده شدن نسبت به مرور
درس‌های مکرر خوانده شده،
یعنی چه؟!
و تنها اوست
که بیش از هرکس می‌داند،
دل‌سردی و ناامیدی
یعنی چه؟!​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
نمی‌دانم این،
راز موفقیت چیست؟
که هرکس به هر طریقی به جایی رسید،
از آن دَم می‌زند!
حس می‌کنم این راز موفقیت،
همان اراده‌ای است
که وجودم از آن تهی شده.
همان پشتکاری‌ است
که دیگر آن ‌را در بند‌بند وجودم
حس نمی‌کنم.
همان انگیزه‌ای‌ است،
که مدتی‌ست آن‌ را از دست داده‌ام.
به راستی،
راز موفقیت هرکس چیست؟​

 

[HAKIMEH.MZ]

***
درمانده‌ام،
با درماندگی‌هایم
در این واپسین روزهای باقی‌مانده،
چه کنم؟
نمی‌دانم.
شاید باید بسپارمش به دستان زمان!​