متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته خ**یا*نت خاموش|تصویر رویا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع رویای محال
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 113
  • بازدیدها 5,891
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #81
«بسلامت»

تمامش کن...
این شکنجه را...
دیگر دوستت ندارم...
برو...
دیگر دیوانه‌ات نیستم...
برو...
دیگر برایم مهم نیستی...
برو...
برو...
از قلبم...
از روحم، از تمام زندگی‌ام...
گورت را گم کن...
بس است...
هر چقدر کوله بار این عشق را تحمل کردم...
سنگینی‌اش ...
کمرم را شکست...
دست کشیدم...
از تو...
از عشق تو...
ساده‌تر بگویم...
بسلامت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #82
عشقی که همش توش تحقیره چه شیرینی داره که نمیشه فراموشش کرد؟
 

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #83
«غمگین ترین شعر»

رسم دنیا بی‌وفایی بود و خ**یا*نت...
سهم من هر دوی ان‌ها شد...
هم خ**یا*نت...
هم بی‌وفایی...
و این غمگین‌ترین شعری بود که برای حال من ساخته شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #84
«دیدمش با دیگری»

قدیم‌ها در قصه‌ها عاشق دل نمی‌کند...
عاشق نمی‌رفت...
دنیا عوض نمی‌شد...
با فرهاد نمی‌رفت لیلی...
الان حتی داخل قصه‌ها هم خ**یا*نت می‌کنن...
راحت می‌گویند...
دیدمش با دیگری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #85
«پاییز»

دوباره پاییز می‌رسد...
دوباره باران هوایی‌ام می‌کند...
دوباره با چشمان بسته زیر خاطراتت قدم می‌زنم...
آرام آرام طعم خیانتت را می‌چشم...
می‌دانی خیانتت دلم را زده؟!
طعم تلخش دلم را از هر چه زندگی‌ست به هم زده...
قرار بود" آبان" ماه "تابان" شود نه ماه "پایان"
قرار بود این پائیز کنارت باشم نه کنار خاطره‌هایت...
گاهی بی‌هوا دلم برای پائیز سال گذشته تنگ می‌شود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #86
«جبران نمی‌شوند»

دیگر حتی با آمدنت هم چیزی جبران نخواهد شد.
موهای سفید شده‌ام، عمر به باد رفته‌ام...
احساسات خرج شده‌ام...
و آسمی که مدام با اسپری ساکتش می‌کنم...
خودت بگو
کدامش را جبران می‌کنی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #87
«پای چه کسی ماندی»

هیچ چیزی نتوانست مرا از پای بیاندازد...
جز نبود تو...
جز به آغوش کشیدن دیگری در آغوش تو...
من از پای افتادم...
تو پای چه کسی ماندی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #88
«نقاب»

به نگاه خسته این زن نگاه نکن... پشت این نقاب خسته، زنی شاداب بود، عاشق بود و زیبا بود.
دنیا را برای کسی زیر پا گذاشت ک او را به دنیای دیگر فروخت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #89
«خیره‌ام»

ساعت‌هاست خیره‌ام...
به سقفی که هیچ چیز ندارد جز یک ترک...
می‌دانی من دیوانه نیستم...
اخر می‌گویند دیوانه‌ها خیره می‌شوند به یک جا...
من وقتی خیره می‌شوم به یک‌جا...
چشمانت دنیایم را می‌سوزاند...
دو جفت چشمان میشی رنگ...
اتش بر تمام هستی‌ام می‌زند...
من به ان چشم‌ها نگاه می‌کنم...
که هر شب در سقف اتاقم نقش می‌بندند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
957
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #90
دیگر قهوه‌هایم دلم را زده‌اند...
سال‌ها قهوه‌هایم را تلخ می‌نوشیدم...
ولی الان این قهوه تلخ مثل زندگی‌ام دلم را زده... دیگر حتی قهوه خوردن هم برایم جذاب نیست...
بر باعثش لعنت...
فقط همین...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا