- تاریخ ثبتنام
- 6/8/22
- ارسالیها
- 1,958
- پسندها
- 4,706
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 17
تا این غرل شبیه غزل های من شودرسیدهها چه غریب و نچیده میافتد
به پای ه*رز علفهای باغ کال پرست
رسیدهام به کمالی که جز انا الحق نیست
کمال، دار برای من کمال پرست
تو در منی و شعرم اگر حافظانه نیستتا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است!
دیشب هوایی تو شدم باز ، این غزلتو در منی و شعرم اگر حافظانه نیست
عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود
آرامشم همیشه مرا رنج دادهاست
شور خطر کجاست که رنجم به سر شود
رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالمدیشب هوایی تو شدم باز ، این غزل
صادق ترین گواه دل تنگ ما ، بهار
گل های بی شمیم به وجدم نمی کشند
رقصی در این میانه بماناد تا بهار!
من خزان جاودانه پشت میزرنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم
۳۶۵ حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
روحی به هيچ رايحه خوشبو نداشتممن خزان جاودانه پشت میز
یک جهان ترانهام شکسته در گلو
شعر بیجوانهام نشسته روبرو
پشت این دریچههای بسته
میزنم هوار
ای بهار ای بهار ای بهار!!
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ستروحی به هيچ رايحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان هميشهام
حتی برای ديدن خود سو نداشتم
وايا به من كه با همه ی هم زبانیام
تا این غرل شبیه غزل های من شود،من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال وهوایت –گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافی ست!!