ایــن روزهــا،
در لابه لای شاخ و برگ درختــان،
با دیدن آسمـان آبی،
ڪنار جوی آب،
با شنیــدن صدای خش و خش برگهای زرد پاییزی،
با دیـدن لبخند مادرم،
قامت پدرم،
صورت برادرم،
بودن خواهرم دلارام،
دلم
به یاد تو میافتـــد!
ایــن روزهایم، با هر مشڪلی،
برایم سراسر آرامش است و بس!
خـدای من!
برای تمــام چیزهــایی ڪه به من بخشیــدی، شڪر!