نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت مجموعه دلنوشته خط خطي هاي من | ف.سين كاربر انجمن يك رمان

  • نویسنده موضوع F.Śin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 50
  • بازدیدها 3,131
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #11
دلتون شده مسافر خونه...!
هر مسافري كه بيشتر دلبري كرد، بهتر از بقيست!
كميت، براتون مهم تر از كيفيته...
هر چقدر تعداد زياد تر باشه، مسلماً به نفعتونه.
آهاي صاحبِ مسافر خونه ي دل؟
حاضري اين مسافرِ خسته دل، تو سختي و مشقت باشه ولي بقيه ي مسافرا بهشون بد نگذره؟ مگه قول ندادي كه قراره آرامش داشته باشه؟ مگه قول ندادي هرچقدر مي خواد، مي تونه بمونه؟ خب چي شد؟
كارت به جايي رسيده كه برخي رو هم با پررويي تمام بيرون مي كني؟

به اين فكر كن:
از دلت كه رفتن، آواره ي غربت مي شن و براي...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #12
مرا از جمعِ عاشقان، انداختند بيرون!
من به چيزهايي معتقد بودم كه آنها با خنده از كنارش مي گذشتند.
آري ديگر...
حقيقت تلخ است!

شايد مي خواهند به روي خود نياورند. بگذار هر چه مي خواهند فكر كنند.
من هنوز هم به اين معتقدم كه عشق، با نرسيدن هم زيباست، البته اگر عشقي واقعي باشد.
معشوقت در كنار يكي ديگر شب را صبح مي كند و پي ام سين مي كند اما تو دلت خوش است كه حداقل با او خوشبخت است و اين نهايتِ سخاوتمنديست(=

•••
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #13
براي اهداف بزرگ مي جنگيم اما خسته ايم...
خسته ي جسمي نه، خسته ي روحي!
اين خستگي آخرسر از پا درِمان مي آورد اما سعي مي كنيم كه زمين نخوريم...
هنوز به خط پايان نرسيده ايم تا برنده شويم اما همين كه با وجودِ اين خستگي، باز هم سر پاييم يعني؛ پيروزِ ميدانيم!
آهاي برنده؟
مبادا خسته شوي، راه را ادامه بده و به پايانِ دلچسب و حاصل تلاش هايت بيانديش!

•••
 
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #14
نگو لبخند را از ياد برده ام...
لبخند ها، منتظر تلنگري هستند تا مهمانِ ل*ب شوند.
نگو با كدام اتفاق مي توانم شاد باشم...

اگر شادي را بخواهي، نياز به يك اتفاق بزرگ نيست.
نگو دليلي براي زندگي ندارم...
دليل نخواه چون شايد خودت، دليلِ زندگي باشي!

•••
 
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #15
بايد سياه پوشيد...
بايد در خاك سپاري اش چنان زجه بزني كه گوش كر شود...
او را كه دفن مي كنند، زمزمه مي كني:
_هيچ وقت نبودي، هيچ وقت حس نشدي، هيچ كس نفهميد تو مي توني يك دنيارو هم تغيير بدي!
دختر بچه ي كناري ات مي پرسد:
_كيو ميگي خاله؟
و تو پاسخ مي دهي:
_انسانيتي كه مرده، انسانيتي كه ديگه نيست. البته، وقتي بود هم كسي حسش نمي كرد، فكر كن چقدر كمرنگ بوده!
دختر بچه غمگين لب مي زند:
_دلم براش مي سوزه!
عزيزكم!
دلت برايش نسوزد. تو در آينده، به انسان هاي اطرافت ياد بده كه انسانيت داشته باشند و آن را مجدداً زنده كنند.
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #16
_چطور شب ها راحت مي توني سرت رو، رو بالشت بذاري؟
_وقتي به اون فكر مي كنم، همه چيز برام راحته، حتي مرگ!
و اين بي رحمانه ترين جوابيست كه مي توان داد...
تو با فكر و خيالِ كسي ديگر سر بر بالش مي گذاري و راحت مي خوابي و من...با فكر و خيالِ تو، شب را تا صبح با چشم باز سپري مي كنم!
جالب ترين حالتِ ممكن، حالتيست كه ما در آنيم...

•••
 
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #17
كساني هم هستند كه فقط ادعا مي كنند ماندني اند!
همان هايي كه منتظر تلنگري هستند تا بگذارند و بروند!
در قلبتان براي اين آدمها، جايي باز نكنيد، آنها بالاخره خواهند رفت!

•••
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #18
در جهنم سوزناكي كه براي خود ساخته ام، جايي براي اطرافيانم وجود ندارد.
لياقت آنها بهشتيست كه وجود مرا طلب نمي كند...!
من در اين جهنم، مي سوزم اما قرار نيست همه را با خود تباه كنم.

•••
 
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #19
آدمهايي هم هستند كه در گوشه و كنارِ زندگي
بي توجه به تو، پرسه مي زنند اما
فكر و خيالِ هر شبت هستند.

به راستي اين آدمهايي كه تو برايشان مهم نيستي، چقدر برايت مهمند!
•••
 
امضا : F.Śin

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,137
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #20
گاهي وقت ها، در خيالات پوچي كه جز غم و درد برايم فايده اي ندارند، غرق مي شوم.
لعنت به اين خيالات پوچ!
در خيالاتم هم تورا ميبينم.
روزهايي كه كنارم بودي و قربان صدقه ام ميرفتي را يادت مي آيد؟
روزهايي كه براي يك قطره اشكم خودت را به آب و آتش ميزدي را يادت مي آيد؟
آن روزهايي كه غمگين و درمانده بودم و تو همچون مرحمي بودي براي زخم هايم را يادت مي آيد؟
شرط ميبندم كه هيچ كدام در خاطرت نيست اما من... لحظه به لحظه ي اين خاطرات را در ذهنم هك كردم و به خاطر سپردم.
كاش! اي كاش مانند تو بيخيال عالم ميشدم. اي كاش همچون تو مي توانستم فراموش كنم همه ي قول و قرار هايمان را!
يادت مي آيد؟
قول داده بوديم تا ته دنيا كنار هم بمانيم.
پس چه شد عزيزكم؟
چرا من اينجا هستم و تو جايي ديگر؟
جايي دور از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا