روی سایت مجموعه دلنوشته خط خطي هاي من | ف.سين كاربر انجمن يك رمان

[F.Śin]

عاشقانه هايمان هم كليشه اي شده...
اين روزها هيچ عاشقي حماسه نمي آفريند!
همه اش در حد يك حرف است و قهر و ادا هاي بچه گانه!
كي قرار است بزرگ شويد؟

•••​

 

[F.Śin]

-در كوچه پس كوچه هاي دلت، رهگذري بيش نيستم...
پس به من دل نبند كه خيلي نيستم!

باشد، تو رهگذر باش اما فقط بگذر از اين كوچه ها!
بگذار وقتي رفتي، حداقل بگويم چند روزي را در دلم قدم زدي و اين اوج خوشبختي براي شكست خورده اي همچون من است...

•••​

 

[F.Śin]

يكـ وقت هايي هم هست كه
خيلي هـا دور و برت هستن اما
خيلي احساس تنهايي مي كني!
آدم هاي اطرافت، قدرت درك تورو ندارن و
عاديه كه اين حس بهت دست بده...

•••​

 

[F.Śin]

محترم جآن!
قلب را مي شكني، باشد
امــا
حرمت را كه بشكني،
ديگر اين منِ مهربان را نخواهي ديد
از خود ديوانه اي خواهم ساخت كه به عمر نديده اي!
گفتم كه بدآني،
باشد كه رستگار شوي...
*-*

•••​

 

[F.Śin]

كـشتي هايت غرق شده؟
امـيد هايت ته كشيده؟
دلتنگ شدي يا خاطره هـا فراموشت شده؟
چه مرگت است كه اينگونه همه را از خود مي راني؟
بگو تا بدانيم...!

•••​

 

[F.Śin]

مي پرسند:
-از چه بيشتر مي ترسي؟
لبخند زنان پاسخ مي دهم:
-تنهايي!
مي ترسم...
مي گويند:
"تنهايي از يكـ انسان سالم، ديوانه مي سازد."

• بخشي از رمان حد طوفان •
•••​

 

[F.Śin]

تو زندگي، چيزي به اسم سخت وجود ندارد و نيست،
فقط گاهي خودمان مسائل كوچك پيش رويمان را سخت مي كنيم و اين است كه هيچ وقت نمي توانيم از پس آنها بر بياييم...

•••​

 

[F.Śin]

من آدم عوض شدن نيستم،
هميني هستم كه مي بيني!
تو اگه ناراضي هستي،
خودت عوض شو.

•••​

 

[F.Śin]

نمي دانم چرا اين روزها،
هيچ كس مرا يادش نيست!
دلم مي گيرد از اين پارادوكس...
هميشه در خاطرم هستند اما در خاطرشان نيستم!

•••​

 

[F.Śin]

اين انسان خوب بود...
كمي گرفته بود ولي باز هم خوب بود...
خسته بود اما باز هم خوب بود...
و حالا...
ديگر خوب نيست!
با او چه كرده ايد؟

•••​