«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

متوسط مجموعه اشعار محابا | تاوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع erik tavan
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 86
  • بازدیدها 1,688
  • کاربران تگ شده هیچ

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
خواستم،
ولی تو این دنیا،
چی نصیبم شد که،
این بشه؛
هر بار،
که می‌بینم تو رو،
دلم می‌خواد از جاش،
کنده شه؛
روزهام،
و همین طور شب‌هام،
فقط با یاد تو،
پر میشه؛
خواستم،
بهت بگم هر بار،
دوستت دارم اما،
نشد که.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
آخر این دل مرده‌ام، احساس می‌خواهد چه کار
ایست قلبی کرده و احساس نمی‌آید به کار
دفتر نقاشی‌اش را گر ورق زنی فقط
در تمام طرح‌هایش می‌آویزد خود را به دار
باورش در عدم است، رویای نیستی دارد
مرگ خود را می‌خواهد حداقل روزی یه بار
مرگ احساس یعنی تمام دل‌خوشی‌هایت
هیچ کدامش نیاید برای خوش‌حالی به کار
کل آن آرزوها که یک زمان در سر بود
نیست و توخالی شده، دل خود را می‌کشد کنار
مهر اعدام خود را با رنگ قرمز می‌زند
بالای دار می‌رود باز برای بار هزار
طناب را بر گردن ناچیز خود سفت می‌کند
هر چند گناه باشد ولی توبه می‌خواهد چه کار
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
در میان مردمی که خود را سلطان می‌نامند
ادعای سلطنت دارند و فرمان می‌رانند
مردمانی افزون طلب، کینه‌توز و جنگ طلب
اما نزدت که باشند، شعر عرفان می‌خوانند
زندگی کردم مدت‌ها در میانشان ولی
آن ها خود را برای هر دردی درمان می‌دانند
اما من رسانیده‌ام به وصالی خود را
که نیک دوستانم او را ایزد منان می‌نامند
در روزی که اکثرا این مردم فرصت طلب
از برای دیگران، خود را قربان می‌دانند
حتی عده‌ای پیشرفت کرده، زحمت به خرج دادند
دیگران را همچو گله‌ی گوسفندان می‌دانند
همچو گوسفندان گله آن ها را همراه خود
برای ذبح سمت قربانگاه دوستان می‌رانند
اگر شود پرسشی برای این عملشان
خود را مقدس و دلیل و برهان می‌دانند
در شگفتم که بعد از تمامی این مسائل
آنان هم چنان خود را پاک و انسان می‌دانند
گر کنی خطابشان از برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
فکر بهشت می‌کردیم، جهنم نصیبمان شد
دل به عزیزی بستیم، تدفین عزیزمان شد
دنبال راهی گشتیم، چاهی نصیبمان شد
مگر چه کاری کردیم، که دنیا تلخمان شد
هر آرزویی کردیم، عکسش نصیبمان شد
هر باوری که داشتیم، دشمن باورمان شد
کرم شب تابی خواستیم، ماری نصیبمان شد
آرامش ذهنی خواستیم، تابوت نصیبمان شد
از هر که راستی خواستیم، دروغ نصیبمان شد
هر کمکی که کردیم، بدی نصیبمان شد
هر بخششی که کردیم، نفرین نصیبمان شد
با معرفتی کردیم، سردی نصیبمان شد
عدالتی که خواستیم، ضدش نصیبمان شد
مثال آینه بودیم، ترک نصیبمان شد
عشق از هر که خواستیم، خ**یا*نت نصیبمان شد
ما که فریاد رسیدیم، دوستانمان چه کم شد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #35
بسه،
دنیا همه‌ی راه‌هاشو به رومون بسته،
دیگه چی می‌خوای از ما ای دنیا،
دیگه بسه؛
بسه،
من یکی که دیگه شدم خسته،
خواهش می‌کنم ازت ای دنیا،
دیگه بسه؛
بسه، حتی تقدیرم با این دنیا همدسته،
انگار نمی‌خوان ما با هم باشیم،
دیگه بسه.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #36
دلم گرفت باز دوباره
می‌خوام که بارون بباره
بگو دلت چه طور تونست
رو عشقمون پا پذاره
خیانتت رو دید دلم
بازم نمیشه باورش
خیره به در تا که بیای
بگو چی میشه آخرش
چشمم به قاب عکسمون
دلم می‌خواد گریه کنم
بغض گلوم تازه میشه
هر وقت یادی از تو کنم
دلم می‌خواد ببینمت
توی بغل بگیرمت
سهم من از تو هست فقط
حسرت یک بار دیدنت
بوی خوش تنت رو من
هنوز هنوزه یادمه
دوباره خندیدنمون
آرزوی محالمه
از این تنهایی آخرش
پا به جنون من می‌ذارم
تو دنیای فکر و خیال
سر روی شونه‌ات می‌ذارم
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #37
این روزا آمار مرگ و میر درصد بالاس
این جا دیگه دنیای افسرده‌هاس
همه می‌گوییم چرا طلاق زیاد شده
دلیلش ازدواج یک فقیر با پولداراس

گفته‌اند کبوتر با کبوتر، باز با باز
همه مردم این را می‌دانند اما باز
می‌پرن بی عشق و فکر با هر کسی
می‌روند راه خوشبختی را تخته گاز

پدری نشسته در کنج خانه
فکرش مشغول خانه‌اش چه لازمه
دیگری گوید که اما خانه‌مان
کوچک است خانه‌ای بزرگ‌تر لازمه

آن یکی نان شب ندارد بخورد
دیگری درگیر هوای پاریسه
یکی‌شان گاوصندوقش پر دلار
آن یکی می‌گوید که چکمه لازمه

فردا سرده، هوا بارون، من پیاده
یادم باشد چتر بخرم، چتر نیازه
البته اگر توانم که کمی
واسش پس اندازی کنم، پول نیازه
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #38
زندگی من داستانی پر ماجرا دارد
سرنوشت انگاری با من سر دعوا دارد
عزیزانم اندک و دشمنانم بسیار
دوستی بعضی از دوستان عمری کوتاه دارد
یاد گرفتم که زمان درد را دوا نمی‌کند
بلکه این خود من است که سر سازش دارد
با مشکلاتی که وقت نمی‌شناسند و من
ذهنم نیز برای حلشان گمان‌ها دارد
دوستانم نیز برایم بدرقه‌ی خیر دارند
اما دشمن برایم فکر تله‌ها دارد
آن زمان که بیند کاری از دستش ساخته نیست
یا ندیده یا دروغ لب به تهمت وا دارد
زندگیم همانند نواری‌ست که بعد از
تمام شدن بی‌وقفه تکراری از نو دارد
هر نفسی که می‌کشم بیانگر این است
که زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
در نظرم این بود که همه فرشته‌اند ولی
یاد گرفتم هر کس شیطانی درونی دارد
خوشحالم دشمنانم در جایگاهی نیستند که
هیچ کدامشان مرا از هدفم باز دارد
هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #39
ممنونم از سخاوتت
مدیونم کردی سرنوشت
دلم گرفته از همه
از این مردم بد سرشت

حس میشه جای خالیه
یه هم نفس تو زندگیم
دارم له میشم ای خدا
زیر دردای لعنتیم

عاشق رنگ مشکیم
چون رنگ درد و غربته
درد خنجر از پشت سر
و همچنین خیانته

نداشت هوامو هیچ کسی
توی جاده‌ی زندگی
خنجر به دست آماده‌ان
تا ببینن کی می‌رسی

پله شدیم برای دوست
برای موندنش رو بورس
رفتش نکردش یه بارم
بگیره دست این یه دوست

هر کار کردم برای اون
ولی نیومد به چشمش
زمان گذشت تا فهمیدم
فقط خدا پناه هستش

درکی ندارم من اصلا
از اعتماد، چه قدر پستن
اونایی که تو زندگیت
دست شیطون رو هم بستن

طوفان زندگی من
از اون جایی شروع شد که
قرار گذاشتم هر کسی
وارد زندگیم نشه
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
4,325
امتیازها
20,173
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #40
قلب من خاموش است اما من به یاد دارم هنوز
قلب ویرانه‌ی من یک زمانی سهم که بود
چشمانم محو تماشای تو می‌شدند ولی
شاهد چیزهایی بودم که انگار خوابم هنوز
 
امضا : erik tavan

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا