نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعر مجموعه اشعار مرز حسرت | تاوان کاربر انجمن یک رمان

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام مجموعه شعر: مرز حسرت
شاعر: حافظ وطن دوست (تاوان)
قالب: غزل و دوبیتی و چهاربیتی و قطعه
مقدمه:
من چه کردم که نصیبم جز جدایی هیچ نبود
در دلم جز درد و رنج هم قدر یک دنیا نماند
اشک چشمانم ز بس که گریه کردم تا سحر
خشک شده و قطره‌ای در چشمانم حالا نماند​
 
آخرین ویرایش
امضا : erik tavan

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,700
پسندها
40,892
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•
1000015513.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
ز شوکران عشق تو درد می‌آشامم هنوز
در مثال لب‌هایت شهدی نیابیدم هنوز
در میان غنچه و گل، آب و آتش، خاک و باد
ذره‌ای زیباییت را من نیابیدم هنوز
جان من جان تو بود و رفته‌ای جانم کجاست
کجایی ای جان من، من م**س.ت جانانم هنوز
درد فراقت همچو درد صلیبِ بر مسیح
ماه من، می‌فشاراند درد بر اندامم هنوز
سال‌هاست با یاد و خاطرات تو جان می‌دهم
در میان عاشقان، رسوای رسوایم هنوز
چشمان اشک‌بار من شاهد رفتن تو بود
باور نمی‌کند ولی این قلب نادانم هنوز
عدم وجود تو چنان ضربی آورد فرود
لحظه‌ای ناآرام و لحظه‌ای آرامم هنوز
عشق تو چون نور خورشید دلم را در بر گرفت
طعم لب‌های تو مانده بر در کامم هنوز
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
خوشا عاشق شدن با تو که احساس دگر دارد
کنارم گر باشی دنیا رنگ و بوی دگر دارد
خوشا به حال این دل که در رویای تو است درگیر
چنان درگیر که خود را از دگر عشق‌ها حذر دارد
بنازم روی ماهت را که کرد دیوانه‌ام دلبر
خیال باطلی‌ست بی‌تو دل از مشکل گذر دارد
در این دنیای خاکی که ز هر جا معشوقی ریزد
این عاشق توبه کرده و به یک نفر نظر دارد
همین یک نظر هم کافیست برای دلی که راضی‌ست
که عمر و احساسش را او معطوف یک نفر دارد
به لطف زیبایی‌هایت جهان محو شد ز چشم‌هایم
نخواهم پاهایم گامی به سمتی جز تو بردارد
اگر که قطره‌ای اشکی روزی ز چشمانت ریزد
مرا ناتوان و دل را خیال دردسر دارد
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
از عشق تو برای من چیزی جز رویا نماند
از دل تنهای من هم چیزی جز سرما نماند
من چه کردم که نصیبم جز جدایی هیچ نبود
در دلم جز درد و رنج هم قدر یک دنیا نماند
خنجرت زخمی گذاشت که تا به حال مثلش نبود
پس چه شد آن قول‌هایی که اثری زان‌ها نماند
اشک چشمانم ز بس که گریه کردم تا سحر
خشک شده و قطره‌ای در چشمانم حالا نماند
رفته‌ای و دگر هیچ جانی در این کالبد نماند
بارانی برای جان بخشی به این گل‌ها نماند
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
چه قدر ساده دل من به
تو روزی کرده بود عادت
امان از این دل عاشق
که درگیرته هر ساعت
از هر که پرسیدم شاید
نشانی از تو دریابم
نتیجش این شده تنها
شبا خیره به مهتابم
تو که رفتی و من رو از
هر تنها، تنهاتر کردی
بگو قصدت اگه این بود
چرا پس عاشقم کردی
تو رفتی و نفهمیدی
که قلبم از تپش افتاد
قصه‌ی عشق بین ما
تو دنیا از قلم افتاد​
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
نمی‌دونی دل تنگم
چه قدر از غصه داغونه
چشام که هر شب از دوریت
مثل یه ابر بارونه
چه قدر ساده رهام کردی
نگاهت از نگام افتاد
برای اون همه احساس
بگو چه اتفاق افتاد​
 
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
حسرت این دشمنان تماما از بیچارگی‌ست
ورنه جای گُل نشستن مستحق خاری نیست
اعتراف عاشق اما بعد نوش دارو چه سود
خواهد عاشقی کند او اما دگر یاری نیست
من اگر نیکم و عاشق یا اگر رسوا و بد
به کس هیچ ربطی ندارد نهایت آوارگی‌ست
اول راه هر چه باشد جای هیچ اکراهی نیست
آخر راه مهم است که نهایت دل‌دادگی‌ست
طمع قدرت و ثروت، شهرت و شهوت و نفس
طالب این ها بودن را نشان از دیوانگی‌ست
حافظا عشق و محبت در این دنیا پیشه کن
که صلاح این است و راز هستی به این سادگی‌ست
 
آخرین ویرایش
امضا : erik tavan

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
گاهی آن قدر دلم بیزار دنیا می‌شود
که سراسر وجودم مشتاق رویا می‌شود
گاهی آن قدر دلم تنگ صدایت می‌شود
که دلم به پیش خود رسوای رسوا می‌شود
گاهی آن قدر که چشم خسته ز خورشید می‌شود
که سراپا درگیر مهتاب شب‌ها می‌شود
گاهی خنجر آن قدر دردناک و بران می‌شود
که دلم میان دوستان هم تنها می‌شود
گاهی آن قدر که پا خسته‌ی ساحل می‌شود
بی‌نهایت خواهان و مجذوب دریا می‌شود
 
امضا : erik tavan
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

erik tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,537
پسندها
4,729
امتیازها
25,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
تو رفتی و دلم موند و
من و یه چشم بارونی
شاید تو هم از این دوری
شبا داغونه داغونی
با این فکر خودمو هر بار
زدم به راه نادونی
غافل از این که تو بی من
شبا آروم آرومی
وجودم ذره ذره از
عشقت مانند شمع آب شد
تموم آرزوهامم
همراه رفتنت خاک شد
نشستم تو همون اتاق
که عشق رو اعتراف کردی
بگو که چی شده حالا
حرفتو انکارش کردی
دلم دریای درده و
چشامم محو عکساته
چه تلخه باورش دستِ
یکی دیگه تو دستاته
تو می‌دونستی قلب من
که مثل یه کوه باهاته
اما حالا کاری کردی
غرورم زیر پاهاته​
 
امضا : erik tavan
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا