• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های رویای کال | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ~Horzad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 458
  • کاربران تگ شده ~Horzad

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
به نام خدا
عنوان دلنوشته: رویای کال
نگارنده: هورزاد اسکندری
مقدمه:
این روزها مدام با خودم کلنجار می‌روم.
دوست دارم به تو بگویم چقدر دلم برایت تنگ شده!
اما کار درستی نیست.
مدام می‌پرسم:
- اگر بگویی دلتنگی برایش مهم است؟ نه!
دنیل!
هرگز به زبان نیاوردم، اما احساس می‌کردم پس از سالها، باز می‌توانم صدای نسیم نوپای عشق را، در وجودم بشنوم؛ می‌توانم دوست بدارم و دوست داشته شوم.
اما این ها، خیالات کالی بیش نبود
دوستدار تو: نلی میلر
دوشنبه 7 آوریل 2000


توجه:
"این دلنوشته، مجموعه نامه عاشقانه می‌باشد."
 
آخرین ویرایش
امضا : ~Horzad

Narges.sh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/1/21
ارسالی‌ها
341
پسندها
4,774
امتیازها
21,133
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Narges.sh

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
دنیل!
از تو فاصله گرفتم، و این به معنی دوست نداشتن تو نیست.
راستش را بخواهی، در تک تک ثانیه های قمر در عقرب این فاصله‌ی تحمیلی، دریافتم که چقدر در عدمت هسته‌ی قلبم از هم می‌شکافد، چه اندازه به شنیدن صدایت و لمس گوشنواز خنده‌‌ هایت احتیاج دارم!
اما، باید می‌رفتم.
حرف نزدن با تو، شاید قلبم را مورد تعدی و گزند قرار دهد، اما مهر مرگ من نیست؛ ولیکن یادآوری خودم به تو، هر روز مرا خواهد کشت؛ در حالی‌که هنوز جان در تنم شناور است.
دنیل عزیزم!
گفتم صدای رفتارت بلند است، اما نخواستی معنی کلماتم را درک کنی.
رفتار تو، تصویر منِ رفته را تجلی می‌بخشید؛ حینی که کلامت، اصرار به ماندن داشت!
گفتم:
- می‌خواهم مراقبت باشم، اما دوست داشتن را نمی‌دانم. انگاری کمی ترسناک و وهم آور است؛ اصلا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~Horzad

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
دنیل!
گفتی نمی‌خواهی وابسته‌ات باشم؛ وگرنه هیچکس آزرده نمی‌شود کسی را در زندگی داشته باشد، که او را دوست دارد و دل نگرانش می‌شود.
حالا منظورت را فهمیدم!
تو از جاری بودن عشقت در رود قلبم لذت می‌بردی، اما نمی‌خواستی که خودت هم، برای دختری که همیشه دیوانه خطابش می‌کردی این گونه باشی!
آدمها ذاتاً از دوست داشته شدن لذت می‌برند، و این تضمین ماندگاری نیست که بشود آن را، نشان از علاقه‌ی متقابل آنها نسبت به خودت تلقی کنی!
«نلی میلر»
چهارشنبه 16 آوریل 2000
 
آخرین ویرایش
امضا : ~Horzad

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
برای بار هزارم،خیلی دلم می‌خواهد این مسیر را دوباره بیایم، و برای بار هزار و یکم، می‌دانم که دوباره مجبور می‌شوم از آن بازگردم.
دوست دارم بگویم می‌خواهم در کنارت باشم، اما یادم می‌آید که قبلاً بار ها گفته‌ام، نمی‌خواهم متظاهر باشی و این تمنای کنار تو بودن، ممکن است تو را ناچار به قایم باشک در پوسته‌‌ی تظاهر کند، تظاهرِ تمایل به حضور من!
یک دلیل برای بازگشت دارم، قلبم!
و عقلم هزار دلیل دارد که سقوط وجودم را به سمت دریاچه‌ی وجودت، متوقف کند.
بزرگ‌ترین آنها، این است:
بسیار برای حال خوبت تلاش کردم؛ من حتی از سکوت و طفره‌ی تو، حال خوب و خرابت را متوجه می‌شدم؛ ولی تو حتی زمانی که با زبان خودم می‌گفتم حالم خوب نیست، حتی تلاش نمی‌کردی دلیلش را بدانی، تلاش برای بهبود که هیچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~Horzad

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
دنیل!
در جغرافیایی دور از من نفس می‌کشی و این جبر جوانه زده در ریشه‌مان، همیشه مانع از آن بود که بتوانیم کنار هم باشیم.
این که هیچ رخداد مشترکی بین ما ثبت نشد، دلیل بلند بالایی است که بزودی از میان گلبرگ های ذهنت دود شوم.
ولیکن به پاس درس بزرگی که به من دادی، این معلم را فراموش نمی‌کنم.
می‌دانی دنیل!
من هنوز نمی‌توانم بفهمم چه کسی واقعاً مرا دوست دارد، اما باز خوشحالم، چرا که لااقل می‌توانم بفهمم، چه کسی در دوست داشتن دروغ می‌گوید.
«نلی میلر»
یکشنبه 11می 2000
 
امضا : ~Horzad

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
هنوز می‌توانم به آسانی، برای صحبت با تو دلیل بیاورم.
تا صبح بهانه بتراشم و حتی درمورد صدای خش‌ خش برگ ها زیر کفش هایم، گذر از کنار پیرمرد رفتگر، یا موسیقی بی کلامی که هر روز گوش می‌کنم، برایت قصه بگویم.
یا حتی به ساده‌ترین شکل، تنها بپرسم:
- حالت خوب است؟
اما دیگر نمی‌توانم؛ انگار من و تو هر چقدر هم که کش دار شویم، عاقبت به پایان می‌رسیم.
«نلی میلر»
دوشنبه 12 می 2000
 
امضا : ~Horzad
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa.Ai

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
دنیل!
هر چه به دنبال عشق دویدم، از من گریخت؛ و شاید یک روز هم دست سرنوشت، او را دنبال من بکشاند، حینی که از آن گریزانم.
حالا همه‌ی دلبستگی های جهان، در من ل*ب مرز است و لبه تیز تیغ، یک به یک پیکرشان را می‌بوسد.
می‌دانی عزیزم!
دوست داشتم تنها درست به همان اندازه که یک فرصت زندگی دارم، زمان داشته باشم تا عشق تمام و کمال یک مرد نسبت به خودم را زندگی کنم.
صبر کن، پدرم!
بله. شاید جواب سوالم، همین کلمه‌ی سه حرفی باشد؛ ممکن است او تنها مردی باشد، که می‌تواند تا همیشه و از روی واقعیت، دخترش را که برای هیچکس و هیچ چیز کافی نیست همچنان دوست داشته باشد.
او تنها کسی بود که شریک جرم اشتباهاتم می‌شد، تا تنهایی تنبیه نشوم؛ تنها کسی که حتی وقتی از من عصبی بود باز هم سعی داشت، با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~Horzad
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa.Ai

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
دوست داشتنت رنج زیادی برایم به ارمغان آورد.
چونان تیغ در بوته قلبم سربلند کرد، و ریشه‌های نوپای بند‌بند وجودم را به آتش کشید.
تو را تجلی زندگی در رگ‌هایم معنی کرده بودم، ولی لباس مرگ به تنم پوشاندی.
نور دیدمت، و تو ردایی از سیاهی به دور نقطه نقطه چشمانم تنیدی.
با این همه، از دوست داشتنت پشیمان نیستم.
«نلی میلر»
یکشنبه 6 جولای 2000
 
آخرین ویرایش
امضا : ~Horzad
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa.Ai

~Horzad

مدیر شعرکده + مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
776
پسندها
5,774
امتیازها
22,273
مدال‌ها
24
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
دنیل!
نمی‌خواهم بگویم که اگر بودی، چرخ دنیا به کامم می‌چرخید و خون به جگر نمی‌شدم.
نه!
مانند گذشته گاه حلقم را به شهد شکرین مزین می‌کرد و گاه، جام زهرش را روی فرشینه قلبم می‌لغزاند.
ولی اگر تو بودی، اگر می‌ماندی و رفیق نیمه راه نمی‌شدی، تحمل سیاهی ها و دوام آوردن تا طلوع سپیده‌ دم زندگی، این قدر برایم مشقت بار و رقت انگیز نمی‌شد.
چون تو را داشتم.
«نلی میلر»
یکشنبه 13 جولای2000
 
امضا : ~Horzad

موضوعات مشابه

عقب
بالا