بی حوصله ترازهمیشه،
با وجودی که ازدلتنگی پرمیشه
خاطراتی که مرور میشه
بغضایی که شکسته میشه
اشکایی که سرازیرمیشه
میدونم که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه
این دلتنگی ها هم دیگه عادت میشه!
تو این هوای سرد زمستانی ،بدون تو کارمن شده پرسه زدن تو خیابونایی که تورویادم می اندازه
تواین هوا جای خالی دستانت راباسیگارپرکردم
که هر پک از آن خاطراتت را برایم ورق میزند !!
شب ها که روشنایی از آسمان گرفته میشه
ماه جای خورشید رامیگیرد
تابتواند درتاریکی خودبدرخشد
نمیدانم چرا تو را به یادم می اندازد
که روشنایی دل مرا پس زده
که در تاریکی دل دیگری بدرخشی!