روی سایت دلنوشته رویای سراب | sanam_ghکاربرانجمن یک رمان

[sanam_gh_]

مثل گل های پژمرده توگلدون،تشنه تر از آنم که طلب آب ازکسی کنم!!

 

[sanam_gh_]

بی حوصله ترازهمیشه،
با وجودی که ازدلتنگی پرمیشه
خاطراتی که مرور میشه
بغضایی که شکسته میشه
اشکایی که سرازیرمیشه
میدونم که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه
این دلتنگی ها هم دیگه عادت میشه!

 

[sanam_gh_]

تو این هوای سرد زمستانی ،بدون تو کارمن شده پرسه زدن تو خیابونایی که تورویادم می اندازه
تواین هوا جای خالی دستانت راباسیگارپرکردم
که هر پک از آن خاطراتت را برایم ورق میزند !!

 

[sanam_gh_]

شب ها که روشنایی از آسمان گرفته میشه
ماه جای خورشید رامیگیرد
تابتواند درتاریکی خودبدرخشد
نمیدانم چرا تو را به یادم می اندازد
که روشنایی دل مرا پس زده
که در تاریکی دل دیگری بدرخشی!

 

[sanam_gh_]

دلم میگیرد از بی رحمی خاطراتی که هرشب مرا به جنون می کشاند!

 

[sanam_gh_]

هرشب را در ظلمات قلب متروکه ام
باخاطراتی بی رحم سرگردان بودن
مرا چه ازعشق می ترساند !

 

[sanam_gh_]

چه عذابی دارد چشیدن طعم زمانه راکه تلخیش
مانندزهر دردل ما گذر می کندتاجانی را از ما بگیرد !

 

[sanam_gh_]

نه دلم خوشه دیگه به دلت
نه دلت خوشه دیگه به دلش= )

 

[sanam_gh_]

هوات زده به سرم
همش چشاته در نظرم
از خواب میپرم
هوات میپره ازسرم=)

 

[sanam_gh_]

چه خوبی تویی که یکی و آوردی جام
آره بده منم که هنوزم هیشکی نیومده جات: )