متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته اندوه بی‌پایان | mona atiye کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع mona.n
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 39
  • بازدیدها 1,569
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #31
اون مثل یه فرشته می‌مونه، یه فرشته نابود شده که بال‌هاش رو شکستن!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #32
غمی رو که فروکش نکنی، بغض میشه، بغض رو اشکش نکنی، گیر میکنه تو گلو، اگه تو گلو گیر کنه غمت بیشتر میشه، اگه هم غمت بیشتر شد بغضت بیشتر میشه، اشکت با سماجت از چشمات نمیزنه بیرون، بغضت و قورت دادی؛ آرزوی مردن میکنی، اگه آرزوی مردن کردی، یعنی به ته خط رسیدی...
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #33
مثل سرماخوردگی شدی هر وقت بیای می‌دونم علاجت چیه!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #34
صدایش به دوست‌داشتنی بوی خاک باران خورده بود، دست‌هایش به نرمی غنچه‌ای سرخ، موهایش به لختی آبشارهای آمازون،لب‌هایش به سرخی توت‌فرنگی تازه رسیده، چشماهایش به درخشندگی ستاره‌ی شباهنگ، او یک فرشته‌ی بی‌بال در زمین است یا شاید هم الهه‌ی الهه‌ها!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #35
_ چرا طرز نگاهت تغییر کرده، اون برق چشات کو؟ چرا صدات می‌لرزه؟
+ خسته‌ام!
_ از چی؟
+ از زندگی، از بودن کنار آدما، از نفس‌کشیدن بدون اون، کلا بدون اون خسته‌ام، همه چیم خسته‌اس نگاهم، لبخندم، اشکم، بغضم، مشتام، خودزنی‌هام، دلم، انگار وزنه‌ی سنگینی روشه، اونم خستس! ناله می‌کنه ولی صداش و نمی‌شنون‌، نه نه اونی که واسش ناله می‌کنه نمی‌شنوه. من تو تاریک‌ترین نقطه زندگی غرق شدم!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #36
مثل یک پرنده‌ی بی‌بال مثل آرزوی یک ناتوان مثل توهمات یک روانی، رویاهم را می‌گویم!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #37
و در پس یک تنهایی در تغیان وجودت، صدای دلت بود که گوش‌هایت را نوازش می‌کرد!
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #38
وقتی به یه رده از سنتون می‌رسین، دیگه زندگی براتون جالب و هیجان انگیز نیست. انگار همه‌ی وجودتون و ازتون صلب کردن.
دیگه نمی‌تونین واقعا بخندین، این یه ادعا نیست این یه حقیقته. دلتون از نفس کشیدن زده می‌شه انگار یه زمزه‌ای تو گوشت میپیچه و میگه هدفت از زندگی چیه؟ اصلا چرا زنده‌ای؟ چرا داری عمرت و حروم می‌کنی!؟ وقتی این حرفا به ذهنت می‌رسه، عمیق می‌ری تو فکر؛ از اون عمقا که هیچ غریغی نمی‌تونه نجاتت بده. به خودت میگی واقعا چرا؟
فکر میکنی و فکر میکنی ولی نمیتونی به جوابی برسی چون هدفی نداری چون امیدی نداری. احساس میکنی داری تو باتلاق زندگی برای هیچ دست و پا می‌زنی، دلت می‌گیره ولی هیچکس حالت و نمی‌فهمه. حتی اگه ناراحتی از چشات بیداد کنه، کسی نمی‌فهمه! حتی اگه دلت با تمام قوا فریاد بکشه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #39
زندگی اروم میشه با تو، زندگی خواستنی میشه با تو؛ زندگی نمیشه بی تو.
 
امضا : mona.n

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #40
حرف‌هایم را از چشم‌هایم بخوان، احساساتم را از لمس کردنم بفهم و دلتنگی را از نگاه‌هایم!

mona atiye
 
امضا : mona.n
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا