او تنها است، تنها در جایی که تاریکی مطلق حکمفرماست! صدای نفس هم شنیده نمیشود و این یعنی سکوت مطلق! او افسرده است وقتی به رویش لبخند میزنم، فوری اخم میکند. وقتی رنگ روشنی میبیند مانند دیوانهها جیغ میزند.شاید دیوانه شده... نمیدانم ولی در آینه که به او زل میزنم مانند دیوانه ها گریه می کند و گاهی بلند بلند میخندد!