کامل شده مجموعه اشعار کل کل شاعرانه | شرور و مسیحه کاربران انجمن یک رمان

[شرور]

نگاه من برنده تر از آنست که محبت آورد
نوشیدن می از چشم طرب محنت آورد
سعی نکن تا که بیازمایی بار اول می را
گر عادتت گردد نوشیدن می حسرت آورد

 

[مسیحه]

من آزموده ام می را که اینگونه خطابم میکنی ؟
غرق در اندوه توام طعنه به می وش،را،بم میکنی؟
نگاهت برنده بود لاکن گذشتم تیغ موج عبورت را
مرا از دریای نگاهت دور ودعوت به سرابم میکنی؟

 

[شرور]

غرق در اندوه من ؟ دوری از دریای نگاهم؟
گفته بودم معلوم نمیکند اخلاق گاه گاهم
خود کرده را تدبیر نیست ای حوری وش
دوری کن تا نسوخته ای از آتش ناب گاهم

 

[مسیحه]

چگونه آمدی نزدم آتش نبود نگاهت ؟
دیدی دلباخته ام رفتی سوی راهت؟
عاشق کی بیند چشم شرر بارمعشوق را
دروم اینگونه سوخته ام چشم به راهت؟

 

[شرور]

سخره نگیر عشقم و دم از این کار نزن
کار نکرده ام را صنما اینگونه جار نزن
بیگناهم و هرچند باشد مرا چشم شرر
اهنگ شیداییم را در مکتب سوز تار نزن

 

[مسیحه]

سزاست گناه تو رامن انکار کنم ؟
دلا دردم را باکدام تار اظهار کنم ؟
یاراچگونه توگویی به من صنما ؟
حال معبودت نیستم،اصرار کنم ؟

 

[شرور]

وای از دست تو گر گفتن صنما خطا هست
من گنهکارم و باید که مرا بردار جزا بست
میمیرم و بر بیگنهایم اصرار میکنم هرچند
از محکمه عشقی که ساخته ای نتوان جست

 

[مسیحه]

جانامن که باشم که تو رابردار کشانم؟
کاش تورا. باز بر کرسی عشق بنشانم؟
اما چه کنم چشم در پی یاری دیگری
تاابد دردل بذر عشق هرلحظه میفشانم

 

[شرور]

زرنگی و اینگونه بر خود جا باز میکنی
ناز داره معشوق وتو خرید ناز میکنی
نه ، بیهوده بر دل خویش صابون نکش
بذر عشقی داری و بیهوده جاساز میکنی

 

[مسیحه]

باشدتو انکار کن عشق مرامن گذشتم
ناز دارد نگاهم؟که گذشتی،من گذشتم؟
آری. بیهوده آب در هاون کوبم میدانم
برای این عشق ازهزارمسلخ من گذشتم