کامل شده مجموعه اشعار کل کل شاعرانه | شرور و مسیحه کاربران انجمن یک رمان

[زین العابدین]

کاری کردم که دل بستی باید که ببخشی
دل دادی و طرفی نبستی باید که ببخشی
مغرورم و در دلم جایی برای عشق نیست
یقینا از من بهتر هستی باید که ببخشی

 

[مسیحه]

مرد مغرور من! نا آشنای درد امروز من
نه از تو گله کنم از زمانه ی جانسوزمن
که مرا دردم آموخت وآهی به دل دارم
من بهترم؟طعنه نزن به دل پرسوز من

 

[زین العابدین]

باغ برین وعده داده بر من آن یار وفادارم
عشق زمینی نگیر و من خود تورا هوادارم
به یاری و رهنمودهای تنهاترین عشق ازلی
زمینگیر نمی شوم ودر عشق خود پایدارم

 

[مسیحه]

ازعشق حذرنکن مگر خالق عشق زمینی نیافرید
خدابرای کامل شدن، فاطمه رابرای علی نیافرید
خدا وعده ی مینودادبرخلق مگر با عشقی زمینی
حوا غفلت کرد،آدم برایش بهشتی زمینی نیافرید؟

 

[زین العابدین]

حذر از عشق زمینی هرگز نکرده ام من دلا
یکی ازاحساس و دگری عقلی بود عشق مرا
احساسی ازدواج کرد و عقلی تصادف نمود
از سومی حذر کرده ام بر دومی کردم ، وفا

 

[مسیحه]

دلاهر شب عاشقانه باخدایت نجوا میکنی
میشود کاری کنی صد گره از دردم واکنی؟

 

[زین العابدین]

در گره درد خودم سخت مانده ام و بیقرارم
درد آغوشم گرفته و از عاشقی خبر ندارم

 

[مسیحه]

دانی دردکشیده بادردخوب آشناست
دردعشق کشیده که برخود جفاست ؟

 

[زین العابدین]

درد کشیده با درد آشناست اما چه سود
در تنهایی نصیحت ، بیقراری را چه سود

 

[مسیحه]

من که نمیتوانم با درد خود امان بگیرم
حال علاج از درد شنیده درمان بگیرم