متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته رَفتَن نآمِه | ashki911 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,748
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #31
دستانم را در دستانت قفل کردم
وقدم به پشت قدم تو کشیدم
وراه رفتیم در زیر باران
هر دویمان از باران خیس شدیم
و باران عطر عاشقی مان را به خود گرفت
اما ناگهان قفل دستانمان باز شد
وتو قدم هایت را مایل دور از من برداشتی
ورفتی!
از ان پس هر گاه باران می بارد
مرا دیوانه می کند
این عطر عاشقی
مرا مجنون کرده است​
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #32
گاهی اوقات از رفتنش مینوسی
که خودت سر خودت فراید میزنی
"بس است !
هر چقدر درموردش نوشتی
اورفته است بفهم!
جوهر جوانیت را پای رفتنش تمام نکن"
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #33
رفتنت مرا در زندان سکوت اسیر کرده
ولی من میترسم از این اسارت
وقلمم سکوتم را می سوزاند و می رهاند
مرا از این اسارت
ومی نویسم بهر تو
می نویسم مجنون وارانه !
از همه چی
از امدنت تا رفتنت
می نویسم مجنون وارانه!
مجنونی که هیچ گاه لیلی نداشت!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #34
سخت ناک است بعد از رفتنش
که می دانی او مال تو نیست
دردناک است بعد از رفتنش
که می دانی اگه زمین را به اسمان بدوزی
او برنمی گردد
غم ناک است که بعد از رفتنش
که می دانی به هر دری بزنی
او نیمه ی تو نمیشود​
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #35
زمانی که پرستو ها پرواز کردن می اموزند
زمانی که پوشش طلایی درختان سنگ فرش های پیاده رو را لمس می کنند
زمانی که عمر خورشید کم ودرازای تنهایی ماه بیش از بیش می شود
زمانی است که نام پاییز را بر دوش می کشد
پاییزی که عشق به همراه دارد
ومن از عشق فقط سهمم
رفتن عشق بود​
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #36
قبل از اینکه بروی
میگفتم اگر بروی
میمیرم
الان رفته ای
ومن نمرده ام
و هر روز با خودم میگویم
کاش میمیردم
ونمی رفتی​
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #37
بعضی از رفتن ها
ادم را نصفه کاره نگه می دارند
بعضی از رفتن هادکمه ی استوپی است
در وسط زندگی یک نفر
واو را نگه می دارد در همان گذشته ی قبل رفتن ها
نگه می دارد وهی به خورد فرد می دهد
اوهست!
همینجا ،کنارت
ونمیگذارد کامل کند اینده ای بعد از رفتن ها
نمیگذارد ان نصفه ی دیگر تمام شود
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #38

بعد از رفتنش
اتاقم حال و هوای شاعرانه هایی از نبودنش گرفته
میدانی! واژه ی رفتنت اشعار زندگیم را
به بی وزنی سوق میدهد

 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #39
عقربه ها دنگ دنگ وار می رقصیدند
صدا ی لحظه ها وثانیه های خالی او
مثل مته قلبم را دارد سوراخ میکند
قلم را به مرز جنون رسانده ام
از بس نوشته ام از رفتنت
کاش دلم به امدنت ریسمان نبندد
چون با موج های نیامدنت چیزی از دلم نمی ماند​
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #40
رفتی؟!
سایه ات را دور کردی که چه شود؟
حال و آه را از اشعارم گرفتی که چه شود؟
من همه ورق های زندگی ام را پای چشمانت
نفله کرده ام
تو رفتی که چه شود؟​
 
امضا : Alef_Gaf
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا