دلنوشته شاید دیگه نشه|samiar7 کاربر انجمن یک رمان

[سامیار زاهد]

***
‏کی این‌قدر خوبه که بخوام
اون رو دوست داشته باشم به‌جات!

 

[سامیار زاهد]

***
سينما اون‌جاش باحاله که
تو فيلم ببينی، من هم تو رو وقتی فيلم می‌بينی.

 

[سامیار زاهد]

***
تمامِ چیزی که الآن نیاز دارم، فقط یه لحظه بودنته... ‌.
درد‌هامون تدریجیه؛ ولی یه دفعه تموم می‌شیم!

 

[سامیار زاهد]

***
ما آدم‌ها خیلی عجیبیم!
از محبت‌های یکی فرار می‌کنیم و
خودمون رو پرت می‌کنیم زیر غرور یکی دیگه... ‌!

 

[سامیار زاهد]

***
زیادی مهربون که باشی،
بعد یه مدّت خسته‌کننده می‌شی!

‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌

 

[سامیار زاهد]

***
‏از کسی که دلش یه‌جای دیگه‌ست، انتظار محبّت نداشته باشید!
اون خوبی‌هاش رو یه‌جای دیگه خرج کرده!

 

[سامیار زاهد]

***
اگه ازم بپرسن از قشنگ‌ترین اتفاق زندگیت بگو، حتماً از چشم‌هات براشون میگم... ‌!
دنيا هنوز هم قشنگه!
فقط كافيه سرمون رو از زندگى مردم بیرون بیاریم.

 

[سامیار زاهد]

***
از یه‌جایی به بعد هم!
یک اشتباهی می‌کنی که باید سر غرورت پای حرف‌ها و حرکت‌هایی که می‌کنی واستی... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
شب است و دیروقت... ‌!
جز دوستت دارم،
باقی کارها بماند برای فردا... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
وقتی از یک کاری پشیمون می‌شی
و می‌خوای بری درستش کنی، پای غرورت وسطه و اونی که دوستش داری.