دلنوشته شاید دیگه نشه|samiar7 کاربر انجمن یک رمان

[سامیار زاهد]

***
گناهِ ما فقط این بود که بی‌حساب و کتاب دوستشان داشتیم.‌‌‌.. ‌؛
در دنیایی که چرتکه حرف اول را می‌زد!

 

[سامیار زاهد]

***
فکر کنم ما رو بدخط نوشتن
که کسی نفهمه چمونه!

 

[سامیار زاهد]

***
جمعه همون آدم بدحالیه که نه می‌میره نه خوب می‌شه!
من عادت کردم از آرزوهام دل بکنم!

 

[سامیار زاهد]

***
آذر یعنی: سی تا پائیز،
هر روز پشتِ هم... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
همه‌چیز رو سخت گرفتی،
به جز دست‌هام... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
سرد بود و بی‌حواس؛
بعدها فهمیدم بوقِ اِشغال می‌زند
دوست داشتنت!

 

[سامیار زاهد]

***
درخت‌های پاییز،
برگ گریه می‌کنند در نبودنت!

 

[سامیار زاهد]

***
"بهانه" كه تو باشى،
جمعه‌ام مي‌شود شيرين‌ترين روزِ هفته... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
باید یاد بگیرم تا وقتی که
از عشقِ کسی مطمئن نشده‌ام،
با او خاطره‌ای نسازم؛
چرا که تاوانِ "خاطرات"
جنون است و بس... ‌.

 

[سامیار زاهد]

***
دیشب سر شب، نزدیک بود بدون تو من عصبی بشم... ‌.
نزدیک بود بمیرم.... ‌.
هنوز ‌اثرش هم مونده روی تنم... ‌.
ببین بدون تو دیوانه‌تر از همیشه‌م!