دلنوشته اَشک نِوشتِه | Arshida.AB کاربر انجمن یک رمان

[wakeup]

ιllιlı.ıl به نام ارامش قلب ها lıιllιlı.
​

نام دلنوشته: اشڪًـ טּوشتهــ​

نام نویسنده: Arshida.AB

مقدمه

دریا را میبینی؟
آرامشش را چطور؟
تو نیز مثل آنی.
ولی دریا هم صبرَش حدی دارد!
اما
طوفانیَت هم دوست داشتَنیست!
چون مرا با طوفانت
درخود غرق کردی
اما نمیدانم
چرا میگویی که بد کردی!






​

 

[wakeup]

بَهآر با تَمام رَنگ هایش آمد.
باز هَم سال دِگری آمد
خآطرآتت بآز هم مِثل فیلمی میگُذَرَد
قَلبَم بآز دیوانه وآر می تَپَد
چرآ بی قَرآری اِی دل؟
از که نآله دآری اِی دل؟
مرآ به کجآ میخواهی ببری اِی دل؟
که چنین مَست و بی تآب می روی اِی دل
مگَر
...
به تماشآی او میروی اِی دل؟

دُختَرِ-تَنهآیی​

 

[wakeup]

وَقت رَفتَن رسیده
وَقت جدآ شُدن دِل هآ
وَقتَش شُده تآ بِبَندَم چَمدآنَم رآ
بِبخش
اگَر با نگآهی
یآ
صدآیی
یآ
بآ زبآنی
بَر دِلت زَخمی زدَم​

دُختَرِ-تَنهآیی

​

 

[wakeup]

میریزَند این قَطرِه هآ
گآهی بآ دَرد!
گآهی بی هَوآ!

مَن و قِرمِزی چِشم هآ
گآهی بَرآی تو!
گآهی برآی نامَردهآ​

دُختَرِ _تَنهآیی

​

 

[wakeup]

دَست هآیَم رآ محکَم بِگیر
نَگُذآر چیزی میآن دَست هآیمآن فاصِله ایجآد کُند

حتی

بی رَحمی روزِگآر
...

دُختَرِ _ تَنهآیی​

 

[wakeup]

زِندِگی مآنند دَریایی ست
گاهی طوفآنی
گآهی آرآم​

بآید از طوفآن سر سَختَش عُبور کنی تآ یآد بِگیری زِندِگی کنی

بآید سَختی بکِشی تآ بُزُرگ شَوی

بآید خَسته شَوی تآ یآد بِگیری اُمیدی هم هَست

بآید بآ تمآم موج هآیش بسآزی

تآ

به ساحِل خوشبَختی و آرامش بِرسی

#دُختَرِ _تَنهآیی

 

[wakeup]

مَن بَد ...
مَن زَهر...
مَن دَرد...

بِه الآنَم نِگآه نَکُن کِه اینجوریَم​

سآعت هآرو بِبَر عَقب
روز هآرو بَرگَردون
زَمآنو بِبَر به گُذَشته

تو بآعِث این هَمه تَلخیو جُدآیی شُدی
توبآعِث مُردَن خوبیم شُدی

دُختَرِ_تَنهآیی​

 

[wakeup]

هیچ وَقت اَز بآلآ بِه انسآن دیگَری نِگآه نَکن
مَگَر وَقتی که میخوآهی

دَست او رآ بِگیری !


دُختَرِ _تَنهآیی​

 

[wakeup]

قَدَم میزَنَم در هَوآیی
که تو دَر آن نَفَس میکشی

هَمین کآفیست
که هَنوز عَطرَت در
هوآیَم جآریست

دُختَرِ _تَنهآیی​

 

[wakeup]

هِق هِقَم
دِل سَنگ رآ هَم میلَرزآند!
امآ مِثل اینکه ...
تو از سَنگ هَم سَنگ دِل تَری!

دُختَرِ-تَنهآیی
​