- ارسالیها
- 1,259
- پسندها
- 17,086
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 24
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #31
روزِ كذايي جدايي مان را همين حالا مي خواهم برايَت شرح دهم...
بدان حالا كه دارم مي نويسم، احساس مي كنم بغضي بزرگ در گلويم خانه كرده و اين خانه، با هيچ زلزله اي حتي بالاي هشت ريشتر هم نمي تواند خراب شود.
حالا كه دارم مي نويسم، احساس مي كنم خانه ي قلبم در حالِ آتش گرفتن است و هر كار هم كه كنم و حتي اگر جلوي سيل هم بايستم، فايده اي ندارد و اين آتش، خاموش نمي شود.
مي خواهم برايت بگويم چگونه افتادم در قفسِ دوم كه آن را "زندان" مي گويند دلبر اما من نامَش را گذاشته ام "نَفهم خانه"! مي داني چرا؟
چون حرف هايت را نمي شنوند و احتمال نمي دهند شايد يك قاتل، دليلي خَيلي منطقي براي كشتنِ يك فرد داشته باشد!
دليل را هم من برايت روشن مي كنم!
دليلِ برخي قتل ها و ايجاد برخي انگيزه ها براي...
بدان حالا كه دارم مي نويسم، احساس مي كنم بغضي بزرگ در گلويم خانه كرده و اين خانه، با هيچ زلزله اي حتي بالاي هشت ريشتر هم نمي تواند خراب شود.
حالا كه دارم مي نويسم، احساس مي كنم خانه ي قلبم در حالِ آتش گرفتن است و هر كار هم كه كنم و حتي اگر جلوي سيل هم بايستم، فايده اي ندارد و اين آتش، خاموش نمي شود.
مي خواهم برايت بگويم چگونه افتادم در قفسِ دوم كه آن را "زندان" مي گويند دلبر اما من نامَش را گذاشته ام "نَفهم خانه"! مي داني چرا؟
چون حرف هايت را نمي شنوند و احتمال نمي دهند شايد يك قاتل، دليلي خَيلي منطقي براي كشتنِ يك فرد داشته باشد!
دليل را هم من برايت روشن مي كنم!
دليلِ برخي قتل ها و ايجاد برخي انگيزه ها براي...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش