فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تومرا هرگز نباشد خواب ودارم ارزو گاهی
که خواب آید به چشمم بلکه جانانم به خواب اید
آرزو
داروی دردم تو داری ناامید از در مرانمبهار آمد و دل ز دیدار تو ناامید گشت
کاش میتوانستم تو را بینم و بپرستم
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهتروی چمن از شکوفه ها رنگین شد
وز عطر اقاقیا هوا سنگین شد
در نغمه هر چلچله پیغامی هست
کای خفته روزگار فروردین شد
لطفا از انتظار
نیمه شب بود وغمی تازه نفسدلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
سایه لطفا
تا آتش شوقی نَبوَد، خوش نتوان زیستنیمه شب بود وغمی تازه نفس
ره خوابم زد وماندم بیدار
ریخت از پرتو لرزنده ی شمع
سایه ی دسته گلی بر دیوار
شمع لطفا
گفتم که مرا با راز چشم تو کاریستتا آتش شوقی نَبوَد، خوش نتوان زیست
بی شعله سر شمع به سامان نرسیده
راز لطفا