• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت دلنوشته میغ خون | دیاناس کاربر یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #81
بی‌توجهی‌هایت دیگر برایم مهم نیست...
حتی دیگر دوست ندارم صدایت را بشنوم...
قد و قامتت هم دلم را نمی‌لرزاند...
اصلا...
دوستت دارم‌هایی که می‌گفتی هم بخورد...
بخورد به فرق سرت!
می‌شود کلا بروی؟!
از زندگی‌ام کاملا جدا شوی؟!
نمی‌خواهم دیگر ببینمت...
نه توانش را دارم و نه دلش را...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #82
بعد از رفتنت...
هر کس که گفت:
-دوستت دارم.
مسخره‌اش کردم به جرم این‌که چرت و پرت گفتن‌هایش شبیه تو بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #83
رفتی...
و من چنگ زدم به آخرین تکه‌های غرورم!
می‌توانستم زنگ بزنم و حالت را بپرسم...
اجازه‌اش را داشتم...
جواب می‌دادی...
اما...
با رفتنت یاد گرفتم ارزش غروری که به خاطرت زمینش زدم را نداشتی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #84
رفتی...
واحدهای بی‌ تو بودن را با نمرات عالی پاس کردم!
بازگشتی...
به وجودت نیازی نداشتم!
حال می‌توانم با تمام غرورم فریاد بزنم:
-هری!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #85
اصلا رفتنت را ندید می‌گیرم...
شکستن دلم هم فدای یک تار مویت عزیز جانم!
فقط...
من قلبم را برای ادامه حیاتِ ننگین‌ام لازم دارم...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #86
بی‌توجهی‌هایت دیگر برایم مهم نیست...
حتی دیگر دوست ندارم صدایت را بشنوم...
قد و قامتت هم دلم را نمی‌لرزاند...
اصلا...
دوستت دارم‌هایی که می‌گفتی هم بخورد...
بخورد به فرق سرت!
می‌شود کلا بروی؟!
از زندگی‌ام کاملا جدا شوی؟!
نمی‌خواهم دیگر ببینمت...
نه توانش را دارم و نه دلش را...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #87
بعد از رفتنت...
هر کس که گفت:
-دوستت دارم.
مسخره‌اش کردم به جرم این‌‌که چرت و پرت گفتن‌هایش شبیه تو بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #88
رفتی...
و من چنگ زدم به آخرین تکه‌های غرورم!
می‌توانستم زنگ بزنم و حالت را بپرسم...
اجازه‌اش را داشتم...
جواب می‌دادی...
اما...
با رفتنت یاد گرفتم ارزش غروری که به خاطرت زمینش زدم را نداشتی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,066
پسندها
39,108
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #89
رفتی...
واحدهای بی تو بودن را با نمرات عالی پاس کردم!
بازگشتی...
به وجودت نیازی نداشتم!
حال می‌توانم با تمام غرورم فریاد بزنم:
- هری!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,378
پسندها
30,359
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
9
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا