روی سایت دلنوشته ای دوست |mahkameکاربر انجمن یک رمان

[MAHKAME _R]

ای دوست، یادت می‌آید می‌گفتی از تنهایی می‌ترسی؟
ای دوست، یادت می‌آید با هم چه خاطراتی داشتیم؟
جانم به لبم رسیده است!
پس کجایی؟
ای دوست کجایی؟

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، یادت می‌آید موهایت را شانه می‌زدم؟
ای دوست، چطور توانستی این گونه بروی؟
مگر دل ندارم؟
ای دوست، بیا پایان بده به این انتظار!
انتظار، چشم‌هایم را خسته کرده است!
ای دوست، چشمانم به در خانه خشک شد!
ای دوست، دیگر به انتظارت نمی‌شینم!
می‌آیم به دنبالت ای دوست!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، می‌دانی خدایی هم هست؟
می‌دانی از آرزوهایم؟
می‌دانی از انتقام بیزارم؟
می‌دانی از کبودی‌های گونه‌ام؟
می‌دانی از خشکی لب‌هایم؟
می‌دانی از تنهایی‌ام؟
می‌دانی...؟

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، ای آرام جانم، تو بودی یار با وفایم
پس چه شد؟
چه شد رفتی به عقب نگاه نکردی؟
چه شد بی‌خبر رفتی؟
ای دوست، مرام سگ از تو بهتر است!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، چه کنم با حرف‌های دلم که همنشین ندارد؟
چه کنم با خستگی‌هایم؟
چه کنم با نقاشی‌هایم که تو نیستی؟
چه کنم که برگردی؟
ای دوست، به جانم برگرد!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، چه کنم با زخم زبان‌های مردم؟
چه کنم با غم و اندوه قلبم؟
چه کنم با زخم‌های قلبم؟
چه کنم با پاهای برهنه‌ام؟
ای دوست، چه کنم با دستان سردم، که با دستانت گرم می‌شود و با آغوشت تنم داغ می‌شود؟!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، از خدا می‌خواهم مراقبت باشد
از خدا می‌خواهم همیشه لبخند بر لب‌هایت باشد
از خدا می‌خواهم به آرزوهایت برسی
ای دوست!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، به یادت داری بر زخم‌هایم مرحم می‌گذاشتی؟
به یادت داری پیشانی‌ام را بوسه باران می‌کردی؟
به یادت داری طعم تلخ و شیرین زندگی را؟
به یاد داری...؟

 

[MAHKAME _R]

ندیدی حال مستم را؟
ندیدی حال پریشانم را؟
ندیدی لبخندهایم را؟
ای دوست، ندیدی؟!

 

[MAHKAME _R]

ای دوست، به یادت داری عروسک‌های پارچه‌ای را؟
ای دوست، به یادت داری روز اول آشنایی را؟
ای دوست، به یادت داری سفر دریا را؟
ای دوست، به یادت داری تاب بازی کودکی را؟