روی سایت مجموعه دلنوشته آرامش‌جان| mahsaaa کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MEHR.AFAQ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 765
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نـام الله
نام دلنوشته:
آرامش‌جان
نام نویسنده:
مهسااربابی

آرامش جان.jpg

مقدمه:
او رفت اما ندانستم قلب بی‌قرارم را چه کنم!
برای دیدنش آن‌قدر درد کشیده‌ام که مپرس
کسی که یادش زخم‌هایی بر دلم گذاشته است
از او می‌خواهم که مرهم دردهایم باشد
نمی‌خواهم کاری انجام دهد
می‌خواهم باشد تا زخم‌هایم را ترمیم دهد
او خود را ز من دریغ می‌کند
می‌داند که دل من با او به آرامش می‌رسد
نام او
آرامش‌جان است​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
صدای تپش قلب مرا در کنارت می‌شنوی؟
وقتی در آغوش مرا می‌گیری به من لبخند می‌زنی
بوسه ای بر پیشانی‌ات می‌گذارم
تا به تو بفهمانم با جان و دل می‌خواهمت
و تو زیر لب می‌گویی:
-با تو خوشبختم.
هنوز هم نمی‌دانی لبخندت از صدها هزار جمله‌ای عاشقانه هم زیباتر است
عشق جانم.​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
آن که آرامش جـآن بود!
آن که عشق‌اش طعم عسل دارد!
آن که آغوش خوشش یادآور خاطره‌هاست!
آن که تپش قلبش مرا گرم می‌کند!
آن که زیبایی‌اش ورد زبان‌هاست!
آن که نامش گوارای وجود است!
آن که یادش دل را می‌لرزاند!
آن که نبودنش اشک را به چشمانم هدیه می‌دهد!
آن که بودنش لبخند را به لبانم هدیه می‌دهد!
می‌خواهمش!
آری خودش است؛ با تمام وجود او را طلب می‌کنم!
او آرامش‌جان من است.​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
عاشقی‌ست که محو تماشای آرامش جآن است!
از شور و شرر عشق با قلم ساز می‌زند
برای عشق جاویدان او نوشتن کافی‌ست
وقتی که محو دو منظومه رویاهایش می‌شود
نمی‌داند که می‌دانم او با من زنده‌است؟!
آرامش وجودش کم است...او مرا می‌خواهد!​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
روزها سپری می‌شوند
در گنجینه‌ی نوشته‌هایم خط به خط دفتر کوچکم
نام تورا می‌نویسم
تو کسی هستی که با آن چشمان آهویت دلم را برده‌ای اما...
چرا من را با خود نبرده‌ای؟
دلبر‌ ِ جان دلم را ربوده‌ای!
دلم را پس بیاور خودت هرکجا که می‌خواهی برو...!
چیز خاصی نمی‌خواهم
دل ناخوش احوالم را می‌خواهم.​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
پرسه‌های شبانه‌ای که با یاد تو سپری می‌شود چه زیباست...!
هرشب... هرلحظه و هرثانیه...
صدایت همچون موجی آرام به ساحل دریای مغز خشکیده‌ام برخورد می‌کند
انگار صدای خنده‌هایت با نفس‌های گرمت زیر گوش‌هایم
روی تکرار است و من هرلحظه در خیالم تصورت می‌کنم.​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
گلی سرخ در رویاهای من است!
گلی که از برگ‌هایش نم نم باران می‌چکد
خیس می‌شود زیر باران
اما...
طراوت می‌بخشد به زندگی
شاداب است و لبخندش را به رخ انسان‌های بیمار می‌کشد
سرش را بالا می‌گیرد و سعی دارد پابلندا کند
تا قطرات باران بیشتر به صورت قشنگش برخورد کند.
او آرامش جان است​
 
آخرین ویرایش
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
امشب حال دل ناخوش‌ام دگرگون است
قلب بی‌قرارم بی‌تابانه خودش را به سینه‌ام میکوبد
انگار که دلتنگ کسی‌ام!
دلتنگ کسی که نامش را نمی‌دانم
دلتنگ کسی که انگار با او خاطره‌ای داشتم اما یادش در خاطراتم وجود ندارد
دلتنگ شخص مجهولی‌ام که این شب‌ها مرهم دل ناخوش‌ام است
انگار که تکه‌ای از وجودم است
او را ندیده‌ام اما حضورش را در خاطرات گمگشته‌ام احساس می‌کنم
صدایش را نشنیده‌ام اما گویی دلنوازترین صدایی‌ست که آرامش ابدی را به من منتقل می‌کند
نمی‌دانم چه کسی است!
اما می‌خواهم بدانم کیست که عطر وجودش را می‌خواهم!
او کیست؟​
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
می‌آیم کنارت تا بگویم ز احساس
اما...
مرا پس می‌زنی ولی نمی‌دانی چه آشوبی در دلم به راه انداخته‌ای..!
نمی‌دانی قلب کوچکم هرلحظه تپشش بیشتر می‌شود..!
نمی‌دانی چگونه جلوی دهانم را می‌گیرم تا صدایم بیرون نرود..!
نمی‌دانی آن‌گونه که اشک‌هایم از چشمانم سرازیر می‌شوند؛ چگونه جلوی هق هق گریه‌هایم را می‌گیرم..!
نمی‌دانی چگونه بغض می‌کنم و از ته دل آه می‌کشم.
این روزها زودرنج و پرتوقع شده‌ام
با هر کلمه‌ای که از دهانت خارج می‌شود
گریه‌ام می‌گیرد ناراحت می‌شوم
شاید حق با تو باشد
من زیاده روی می‌کنم و می‌خواهم حرف؛ حرف من باشد... اما
برای تسکین درد روحم نمی‌دانم چه کنم...
نمی‌دانم بغض نهفته در گلویم را چه کنم
نمی‌دانم چرا این روزها گوشه گیر شده‌ام و باعث ناراحتی‌های توام
نمی‌دانم چرا دلم مرگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
موهای فرفری‌ام را در هوا پیچ و تاب می‌دهم
با موسیقی دلنوازی می‌رقصم
موهایم را پریشان رهایشان می‌کنم
می‌خواهم آزادانه پرواز کنم
بدون هیچ مزاحمتی راه بروم
بدون هیچ اجازه‌ای در شهر خاطره‌ها قدم بزنم
می‌خواهم قلبم خالی از هر احساسی شود
احساس غم؛ ناراحتی؛ خشم؛ افسردگی
و مثبت نگر می‌شوم وقتی که این حس‌ها رهایم کنند.
 
امضا : MEHR.AFAQ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا