نام دلنوشته:خاطرات رفتنت
نویسنده:hannaneh20
مقدمه:
رفتی و رفتنت مرا کشت.فراموشت نکردم فقط خاطره هارا دوره کردم.
هرجای این دنیا بوی تو را میدهد.
از من گذشتی،خدا ازت نگذرد.
رد پایت را در برفها که دنبال کردم ولی وسط های راه ،برف های اب شده مانع پیدا کردنت شد.
از ان روز از افتاب و خورشید متنفر شدم،
چون دلیل اب شدن برف ها بود.
کوچههای شهر از رفتنت زار میزنند.
بعد از تو من تنها از انجا گذر میکنم.
یادگاری هایمان در تمام شهر پیداست.
دیوارها انتظار خاطرهای جدید را میکشند.
منتظرشان نگذار.