- ارسالیها
- 270
- پسندها
- 2,637
- امتیازها
- 14,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #31
***
جایی خوندم بعضی آدمها وقتی ناراحتند لبخند میزنند...
دقیقاً من!
فرهنگ لغت لبخند برای من هیچوقت به معنای یک مناسبت خاص مثل شادی نبود.
لبخند میتواند برای من، یک انتقام باشد؛ انتقام تمام غمهایی که خوردم...
و حالا با پررویی تمام توی صورتش زل زدم و دارم میگم:
-«شرمنده، ولی من هستم هنوز!»
میتواند به معنای دردی باشه که از شنیدن کلمات گزنده و حقیقتهای تلخ چشیدم و بعد با بیخیالی شانهای بالا انداختم و لبخند زدم؛
من حتی گاهی قهقهه میزنم بیدلیل...
از همان مدل خندههایی که "رامبد جوان" یاد داده؛ آرامآرام شروع میشود و بعد گوش فلک را کر میکند.
گاهی وسط یه رقص دو نفره، با بغض خندیدم و لبهایم را بههم فشار دادم، آنقدری که کبود شد.
برق چشمهایم خاموش شد و لبهای من هنوز میخندید.
انگار...
جایی خوندم بعضی آدمها وقتی ناراحتند لبخند میزنند...
دقیقاً من!
فرهنگ لغت لبخند برای من هیچوقت به معنای یک مناسبت خاص مثل شادی نبود.
لبخند میتواند برای من، یک انتقام باشد؛ انتقام تمام غمهایی که خوردم...
و حالا با پررویی تمام توی صورتش زل زدم و دارم میگم:
-«شرمنده، ولی من هستم هنوز!»
میتواند به معنای دردی باشه که از شنیدن کلمات گزنده و حقیقتهای تلخ چشیدم و بعد با بیخیالی شانهای بالا انداختم و لبخند زدم؛
من حتی گاهی قهقهه میزنم بیدلیل...
از همان مدل خندههایی که "رامبد جوان" یاد داده؛ آرامآرام شروع میشود و بعد گوش فلک را کر میکند.
گاهی وسط یه رقص دو نفره، با بغض خندیدم و لبهایم را بههم فشار دادم، آنقدری که کبود شد.
برق چشمهایم خاموش شد و لبهای من هنوز میخندید.
انگار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر