روی سایت دلنوشته فصل عاشقی|bahareh.s کاربر یک رمان

[bahareh.s]

پاییز که می‌شود، همه دلتنگ می‌شوند.
توجه می‌خواهند!
چه کنیم؟! دیگر خصلت پاییز است!
اگر بدانی دلتنگی چیست، خوب می‌توانی حال الآن من را
درک کنی.
پس...
در پاییز به دیگران توجه کنید.
چون حال، می‌دانید خصلت پاییز چیست.
و برای چه اسمش
"فصل عاشقی‌ست"

 

[bahareh.s]

همه‌ی این‌ها را گفتم تا به تو بگویم، زندگی پراز پستی و بلندی‌هاست.
شاید تو بخواهی و شاید تو نخواهی!
برخی می‌روند و می‌آیند، بعضی‌ها می‌مانند و با تو خاطره می‌سازند و...
بعضی‌ها می‌روند و حتی خاطراتی که با تو به جا گذاشتند را با خود می‌برند!
بعضی به خاطر اذیت کردنت می‌آیند.
و
بعضی به خاطر علاقه‌ای که به تو دارند می‌آید؛ که چه بسا تو آن‌ها را دوست نداری.
و نمی‌دانی عشق واقعی در همین است.
کسی که دوستش داری، دوستت ندارد کسی که دوستت دارد، دوستش نداری! و زمانی که هر دو، یک‌دیگر را دوست دارند، به دلایلی به یک‌دیگر نمی‌رسند.
یا زمانی که تو کسی را دوست داری؛
و او نمی‌داند و هر لحظه به خاطر نبودش، زجر خواهی کشید.
زندگی این است!
بعضی‌ها می‌آیند تا به تو بفهمانند که دنیا غرق...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[bahareh.s]

زندگی چیز‌های قشنگی به آدم‌ها یاد می‌دهد.
مثلا کلماتی که خلاصه حرف‌های دراز من است!
زندگی پر از سوپرایز است!
برای خودت زندگی کن، کسی لیاقت تو را ندارد.
همه‌ی این حرف‌ها را شنیدیم و می‌دانیم برای چه استفاده می‌شود. مثلا:
اولی: برای این‌که به تو ثابت کنند چیزهای خوبی هم هست.
دومی: این‌که زندگی‌ات را به خاطر دیگران (مشکلات) خراب نکن، مثل این می‌ماند که تو تمام تلاشت‌ را می‌کنی یک کاری را برای کسی انجام بدهی، در آخر می‌گوید: «مگه من ازت خواستم؟!»
سومی: برای افرادی هست که یکی دلشان را شکست و...
همه می‌دانیم این‌ها برای چه مواقعی استفاده می‌شوند!
پس چرا بعضی‌ها نمی‌توانند در زمان درست حرف‌های درست بزنند؟
زندگی به من یاد داد دنیایی که من درونش زندگی می‌کنم، پراز آدم‌هایی است که به خاطر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[bahareh.s]

مراقب حرف‌هایت باش، که رفتارت می‌شود!
مرقب رفتارت باش، که گفتارت می‌شود!
مراقب گفتارت باش که عادتت می‌شود!
مراقب عادت‌هایت باش، که شخصیتت می‌شود!
مراقب شخصیتت باش، که سرنوشتت می‌شود!
بعضی می‌گویند سرنوشت دست ما نیست و ما باعث تغییرش نیستیم؛
ولی
خودشان برای رد شدن از خیابان، به اطراف نگاه می‌کنند.
به حرف مردم اعتمادی نیست؛ مثل علم پزشکی! یک روز می‌گویند! «بیشتر از هشت‌لیوان آب بخورید.»،
یک روز می‌گویند «نه، نخورید؛ برای کبد ضرر دارد!»
کاش بشود به‌خاطر حرف مردم، خودمان را تغییر ندهیم.(نه این‌که اصلا خودمان را تغییر ندهیم، نه!) درست تغییر بدهیم!

 

[bahareh.s]

خیال پردازی هم گاهی خوب است مثلا بگوییم تو حالا هستی
اگر بودی چه میکردی؟
مرا بدون رمانیک بازیهایت به کافی شاپی میبردی
تا من باشم و تو و قهوه ای که توی سرمای پاییز دستانم را گرم میکند
انگار که زمان میگذرد انگار به نسیم وصل است زمان میگذرد
زمانی که با تو هستم انگار تمام دنیا میخواد دنیا را زیباتر ببینم
توی این سرمای پاییزی انگار تنها چیزهایم بعد از رفتنت گرمای
قهوه ی درون لیوان است و میز همیشگیمان در کنار پنجره های
بخار گرفته به خاطر باران بیرون و گرمای داخل حال و روز الان
من هم مثل این است بیرونم گرم است ولی از درون سردم و زود ترک
میخورم!

 

[bahareh.s]

برای خودت زندگی کن!
زندگی‌ات را دست دیگری نسپار!
هیچ‌کس لیاقت داشتن زندگی تو را ندارد، که چرا آخرش برای رفتن او، گریه خواهی کرد!
افسوس! دلی که می‌شکند و هیچ‌کس نخواهد فهمید.
افسوس! دلی که به خاطر کسی که لیاقت نداشته می‌شکند.
افسوس! قلبی که بعد از رفتنش، سنگ خواهد شد.
ای دنیا! کجایی که ببینی دنیا خیلی کوچک است؟
کوچیک‌تر از تخیل ما!
دریا را بپذیر! حتی اگر آخر داستانت،
درونش غرق شدی!

 

[bahareh.s]

خلاق باش!
مانند خداوند.
زیبا باش!
مانند دنیایت.
تک باش!
مانند روزگارت.
بخند!
مانند مادرت.
زندگی کن!
مانند خودت.
خودت باش! به جز خودت، کسی نمی‌تواند تو باشد.

 

[bahareh.s]

لحظه‌ای بیندیش ببین چه داری، چه دارند!
ببین خوشحال‌اند؟
ببین می‌خندند؟
اگر این دو هستند، لحظه‌ای ببین بعد از خندیدن‌شان ساکت نمی‌شوند و دیگر پوزخند قبلی خود را ندارند؟
بیندیش و ببین، او از درون تنهاست!
تنهایی شاید یک‌راه، راهی تا بی‌نهایت
قصه‌ی همیشه تکرار!
تنهایی فقط ظاهری نیست، درونی هم هست!
اگر تو تنهایی، باید بدانی از درونت هست که تنهایی؟
تنها باش و بمان! مطمئن باش که تنهایی، آن‌قدر بزرگت می‌کند
که دیگر در دل هیچ‌کس جا نمی‌شوی.

 

[bahareh.s]

آنقدر دیر آمدی، تا عاقبت پاییز شد!

کاسه‌ی صبرم از این دیر آمدن، لبریز شد!

تیر، دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت.

از غمت شهریورِ بی‌چاره، حلق آویز شد!

مهر با بی‌مهری و نامهربانی می‌رسد...

مهربانی در نبودت، اندک و ناچیز شد.

بی‌تو یک پاییز ابرم، نم‌نمِ باران کجاست؟

بی‌تو حتی فکر باران هم، خیال‌انگیز شد!

کاش می‌شد رفت و گم شد در دل پاییز سرد.

بوی باران را تنفس کرد و عطرآمیز شد.

 

[bahareh.s]

قلبم درد می‌کند، نه به خاطر این‌که نیستی!
به‌خاطر این‌که هستی، ولی حواست به
من نیست!
کاش می فهمیدی چه‌قدر خاطرت را می‌خواهم؛ ولی تو حتی
نگاهم هم نمی‌کنی!