متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته فصل عاشقی|bahareh.s کاربر یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #31
می‌دانی بهشت کجاست؟
یک فضای چند وجب در چند وجب،
بین بازوهای کسانی که دوست‌شان داری!
آنجا را بهشت می‌خوانند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #32
عاشق بودم، احمق بودم دیگر!
فکر می‌کردم دیگران هم همین احساس را نسبت به من دارند.
ولی
فهمیدم زمانی که به آن‌ها می‌گفتم
دوست‌تان دارم، در آخر
یا ترکم می‌کردند یا بهم می‌گفتند احساسم را پنهان کنم.
و در آخرش
تنها کسی که تنها می‌ماند، من بودم و یک احساسی که متعلق به من نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #33
قتل عمد فقط دروغ گفتن به کسی است که
می‌دانی صادقانه حرف‌هایت را باور می‌کند،
ولی باز تو با این حال به او دروغ می‌گویی،
و او را معشوق‌تر از دیروز می‌کنی.
و این چرخه ادامه دارد؛ تا زمانی که تو
بخواهی او را با باری از احساسات و عشقش ترک کنی،
و بخواهی با تنهایی‌ها و گریه‌ها و ناراحتی‌های پس از تو تنها بگذاری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #34
نیاز به هیچ ساز و کوبه‌ای نیست؛
برای نواختن زیباترین موسیقی دنیا.
کافی‌ست
از تو بخواهند
روی برگ‌های پاییزی،
قدم بزنی…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #35
این عصرهای بارانی پاييزى،
عجيب بوی نفس‌های تو را می‌دهد.
گويى تو اتفاق مى‌افتى،
و من دچار مى‌شوم،
گويی تمام من
دارد "تو" می‌شود.
باور مى‌کنی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

معلم انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #36
خیالت هرشب، بیشتر از دیشب بر قلبم می‌کوبد...
دوستت داشتم؛ اما نفهمیدی! ای کاش می دانستی عاشقت بودن چه لذتی دارد!
عاشقی باید کرد، فرقی ندارد در چه فصلی باشد؛ در پاییز باشد، در بهار باشد، عاشقی باید کرد! حتی در زمستان‌های سرد.
باید با دست او دست خود را گرم کرد.
باید عاشقی کرد...

*پایان*
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #37
باتشکر از اعتماد شما برای به اشتراک‌گذاشتن آثارتان در انجمن یک‌رمان.
خسته نباشید. :rose:
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] bahareh.s
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا