- ارسالیها
- 4,948
- پسندها
- 94,536
- امتیازها
- 77,384
- مدالها
- 55
- نویسنده موضوع
- #11
***
اون شب خوب نبودم، او هم...
گفتم:میدونی آدما کِی صادقترن؟
گفت: صادق؟
گفتم: آره، صادق.
گفت: نمیدونم... وقتی مستن؟ شایدم موقع عصبانیت.
خندیدم، شنلم رو پیچیدم دور خودم، عمیق نفس کشیدم... خاکبارون خورده بود!
- آدما وقتی خستهن صادقترن!
الان خیلی خستهام...
- خب که چی؟
سیگار آتشزده بین لبهام جای گرفت، خندیدم، داشتم از بیخوابی جون میدادم:
- هیچی، دوست دارم.
اون شب خوب نبودم، او هم...
گفتم:میدونی آدما کِی صادقترن؟
گفت: صادق؟
گفتم: آره، صادق.
گفت: نمیدونم... وقتی مستن؟ شایدم موقع عصبانیت.
خندیدم، شنلم رو پیچیدم دور خودم، عمیق نفس کشیدم... خاکبارون خورده بود!
- آدما وقتی خستهن صادقترن!
الان خیلی خستهام...
- خب که چی؟
سیگار آتشزده بین لبهام جای گرفت، خندیدم، داشتم از بیخوابی جون میدادم:
- هیچی، دوست دارم.
آخرین ویرایش توسط مدیر