- تاریخ ثبتنام
- 2/5/20
- ارسالیها
- 180
- پسندها
- 686
- امتیازها
- 3,933
- مدالها
- 7
- سن
- 56
مانده ام به سحر درغربت عجیب تانشب که میشود دلم، حال عجیبی دارد
آشنا نیست در این غربتِ تاریک دلم!
آهم به سینه جان شدبه قربت نجیبتان
مانده ام به سحر درغربت عجیب تانشب که میشود دلم، حال عجیبی دارد
آشنا نیست در این غربتِ تاریک دلم!
نه من آنم که بمانم، نزنم لب ز غم و دوری و دردمانده ام به سحر درغربت عجیب تان
آهم به سینه جان شدبه قربت نجیبتان
دیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!نه من آنم که بمانم، نزنم ل**ب ز غم و دوری و درد
نه تو آنی که بمانی،چه شود بی تو هوای خانه سرد
داد من فریاد من بیداد من، وای خدا!دیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!
عاشقت گشتم ولی هرگز نفمید دلم، پشت این عشق نگاهت چه فریبی دارد!
از تو تا من یک جهان دوری به میدان آمدهداد من فریاد من بیداد من، وای خدا!
او چه بی حسرت برفت و ساده شد از من جدا....
نگو ” جانم“ ملرزان قلب من در سینه ام هردمز تو تا من یک جهان دوری به میدان آمده
بازهم بیاعتنا از حال من کاری مکن!
دردمان در این قفسه بر سینه استنه من آنم که بمانم، نزنم ل**ب ز غم و دوری و درد
نه تو آنی که بمانی،چه شود بی تو هوای خانه سرد
درهمه فریادهای بی امان دردامن اعماق جاندیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!
عاشقت گشتم ولی هرگز نفمید دلم، پشت این عشق نگاهت چه فریبی دارد!
تا در کوچه تنهای مان تا دل تونمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست