مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[alinaserikhanik]

شب که میشود دلم، حال عجیبی دارد
آشنا نیست در این غربتِ تاریک دلم!

مانده ام به سحر درغربت عجیب تان
آهم به سینه جان شدبه قربت نجیبتان

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

مانده ام به سحر درغربت عجیب تان
آهم به سینه جان شدبه قربت نجیبتان

نه من آنم که بمانم، نزنم لب ز غم و دوری و درد
نه تو آنی که بمانی،چه شود بی تو هوای خانه سرد

 

[تینا مسافر]

نه من آنم که بمانم، نزنم ل**ب ز غم و دوری و درد
نه تو آنی که بمانی،چه شود بی تو هوای خانه سرد

دیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!
عاشقت گشتم ولی هرگز نفمید دلم، پشت این عشق نگاهت چه فریبی دارد!

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

دیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!
عاشقت گشتم ولی هرگز نفمید دلم، پشت این عشق نگاهت چه فریبی دارد!

داد من فریاد من بیداد من، وای خدا!
او چه بی حسرت برفت و ساده شد از من جدا....

 

[تینا مسافر]

داد من فریاد من بیداد من، وای خدا!
او چه بی حسرت برفت و ساده شد از من جدا....

از تو تا من یک جهان دوری به میدان آمده
بازهم بی‌اعتنا از حال من کاری مکن!

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

ز تو تا من یک جهان دوری به میدان آمده
بازهم بی‌اعتنا از حال من کاری مکن!

نگو ” جانم“ ملرزان قلب من در سینه ام هردم
که این ایام با هر جمله‌ات سلول هایش مرد

 

[alinaserikhanik]

نه من آنم که بمانم، نزنم ل**ب ز غم و دوری و درد
نه تو آنی که بمانی،چه شود بی تو هوای خانه سرد

دردمان در این قفسه بر سینه است
گرم دنیای پرآشوبیم این ازریشه است

 

[alinaserikhanik]

دیدمت این دل برفت و یاد من نیست چه شد!
عاشقت گشتم ولی هرگز نفمید دلم، پشت این عشق نگاهت چه فریبی دارد!

درهمه فریادهای بی امان دردامن اعماق جان
طوطی ام درارمغان خواجه من ناخوش کشان

 

[زِلزِله:)]

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست

 

[alinaserikhanik]

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست

تا در کوچه تنهای مان تا دل تو
دو قدم پیش بیا سمت توام، بیدارم