متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌ فانوس‌ های شکسته | الهام سواری کاربرانجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع الهام.س
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 39
  • بازدیدها 1,452
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #11
زخم‌های کهنه‌ام را با چسب زخم می‌پوشانم نه بخاطر التیام بخشیدنشان برای اینکه یادآور خاطرات تلخم هستند.
***
توان رویا رویی با خاطراتم را ندارم؛ هنگام رویارو شدن، همچون شیشه‌ای که با ظرافت می‌شکند و به ترک‌هایم اضافه می‌کند؛ می‌ترسم بریزد و تمام شود...همه چیز!
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #12
روز‌های تاریکم یک به یک سرمی‌شوند بی‌آنکه نوری از فانوس شکسته‌ام بتابد؛ ناامیدی دراعماق این دل نقش بسته است و جوانه‌ی خوشی را از ریشه خوشکانده.
جنگل آرزوهایم راسوزاند، دریای اشک چشمانم را خشکاند.
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #13

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #14
بیا مرا از این بستر رهایم کن یا نجاتم بده یاکه هلاکم بکن
یا زخمم را شفا بخش و یا عمیق‌تر کن
یا برو از این دیار و ترک من کن
برو و خاطره‌شو در دل تقدیر برو دیگر شدم از زندگیم سیر.
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #15
دلم را ربودی و ناگهان غیب شدی نمی‌دانم همراه پرستوهای مهاجری!
سراغت را می‌گیرم من از هر پرنده‌ای؛
همه می‌گویند که من دیوانه‌ام.
فکر نکنم دیوانه داشته باشد غمی؛
برو شرت کم شود از دلم؛ خداحافظ، فکر نکنم چیزدیگه‌ای مانده باشد تابگم.
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #16
رو به کوه‌هایی که بلندیشان سایه انداخته‌اند بر روی کلبه‌ی کوچکم
باچه غروری استوار ایستاده ومن دربرابرش هیچم که منت برسرش بگذارم، روزی این کوه فروخواهد ریخت و کلبه‌ی تاریک من روشن خواهدشد.
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #17

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #18
همچون درختی‌ام؛ که اندوه درتنه‌اش رگ دارد و فصل برگ‌ریزانش است...
هربرگی که از من جدا می‌شود به زمین می‌افتد خاطراتی کهنه و فرسوده‌ که درحال پوسیدن و فراموش شدن است.
 
آخرین ویرایش

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #19

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #20
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا