متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته خ**یا*نت خاموش|تصویر رویا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع رویای محال
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 113
  • بازدیدها 5,854
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #41
«می‌سوزم و می‌سوزم»

رفتی...
رفتنت باورم نمی‌شه...
فکر کردی اگر بغضم بشکنه...
چی می‌شه...
هیچی نمی‌شه...
فقط من می‌سوزم و می‌سوزم و...
دوباره می‌سوزم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #42
«اعتقاد بر باد رفته»

از ان شب قدری که تو را از خدا خواستم...
هم تو را از دست دادم...
هم اعتقادم به خدا را...
همان خدایی که تو را خواسته بودم...
نمی‌دانم خدا هم از تو چه دید...
که او هم دلش برای من سوخت و تو را از من دور کرد...
شاید می‌خواست از من محافظت کند...
ولی من تنها چیزی که از او می‌خواستم فقط تو و عشقت بود...
تو تنها تمنای من از خالق پرودگار بودی!
ولی تو انقدر ظریفانه خ**یا*نت کردی که خدا تقاص عاشق شدنم را از من گرفت...
تو خ**یا*نت کردی و خدا مرا مجازات کرد...
راستش اعتقادم از بین رفت...
دیگر می‌خواهم اعتقادی به عشق نداشتم باشم...
عشق نه تنها معجزه نیست، بلکه خود مجازات است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #43
«نشد»

نشد...
غمگین‌ترین حرفی که می‌تواند در عرض یک لحظه یک ابادی را به ویرانی تبدیل کند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #44
«بوسه آتشی»

از ان شبی که لب‌هایم را میان لب‌هایت به اتش کشیدی...
فهمیدم هیچ وقت...
یک بوسه اتشی...
به معنای عاشقت هستم...
نیست.
گاهی یک بوسه اتشی...
به معنای دیگر نمی‌خواهمت است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #45
«یک آرزو»

ارزو می‌کنم...
آن‌کس که به خاطرش مرا رها کردی و رفتی...
روزی رهایت کند به خاطر دیگری...
و امان از آن روز...
که اگر برگردی پیشم...
دیگر منم که نمی‌خواهمت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #46
پشت پلک‌هایم...
دوباره نقش چشم‌های تو نقش بسته...
نمی‌دانم کی می‌شود...
دیگر به تو فکر نکنم...
خودم هم خسته شده‌ام...
دیگر حوصله این همه عشق نسبت به تو که رفته‌ای...
ندارم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #47
«سادگی»

ساده بودم...
ساده باورش کردم...
ساده عاشقش شدم...
ساده دوستش داشتم...
برای همین سادگی‌هایم...
ساده تنهایم گذاشت...
ساده خ**یا*نت کرد...
ساده رفت...
ساده دلم را سوزاند...
گاهی...
زیبایی در سادگی نیست...
گاهی سادگی...
می‌تواند زندگی‌ات را نابود کند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #48
«ماندن»

بعد از رفتنــــش
من مانــده‌ام
و تمام قول‌هایـــی ڪه...
از ماندن می‌گفــــت...
چقدر کلمه بی‌سروته‌ای...
ماندن!
منظور از ماندن یعنی می‌روم و خاطراتم می‌مانند!
منطور از ماندن یعنی می‌روم که کنار او می‌مانم...
گاهی وقت‌ها ماندن به معنای این نیست که می‌مانم و نمی‌رم و ترکت نمی‌کنم!
ماندن و قول ماندن هیچ کدام به معنای نرفتن کسی نیست...
گاهی می‌گویند می‌مانیم ولی این عذاب‌هایشان است که می‌ماند و مثل یک خوره به جانمان می‌افتد و ارام ارام ما را به جنون می‌کشاند و در اخر...
در جهنمی که او برایمان با ماندش ساخت،
می‌میریم!
به همین سادگی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #49
«زندگی خواهم کرد»

زندگی خواهم کرد...
خواهم رفت به دیاری که کسی نمی‌شناسد مرا...
و ز حالم هیچ خبری ندارد...
ان‌جا نه کسی از خیانتت خبر دارد...
نه از احساسم نسبت به تو...
نه ننگ دیوانگی بر من می‌زنند...
وقتی در پیاده رو قدم زدم و گریه کردم...
به جای گفتن (بی حیا)
واژه (کاش عشقت ولت نمی‌کرد!) استفاده می‌کنند...
می‌دانی...
من این‌جا را دوست ندارم...
چون این‌جا بود که مرا ول کردی و رفتی...
هه...
از این دیار بیزارم...
می‌فهمی...
بیزار...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #50
«بها»

می‌دانی...
بعضی وقت‌ها ادم‌ها به کسانی بها می‌دهند...
که بعدها...
خودشان هم...
نمی‌توانند بخرندشان...
می‌فهمی که چه می‌گویم...
بها دادم...
نتوانستم بخرمش!
انقدر پر و بالش دادم...
که از اسمان عشقم پر زد و رفت و در اسمان عشق دیگری پرواز کرد...
گاهی باید بدانید، به چه کسی، چه بهایی می‌دهید و چه کسی را بزرگ می‌کنید!
چون فردا که خ**یا*نت کرد، همان کسی که بزرگش کردید شما را کوچک می‌بیند و زیر پایش شما را له می‌کند و می‌رود!
مراقب این ادم‌ها باشید!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا