نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

کامل شده مجموعه اشعار سودای جان | دیاناس شاعر انجمن یک رمان

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
***
تا زمانی که غمت بر دل من مانده به جا
خود ستانم ز غمت عشق و خرابی و جفا
زور گفتن در مرام عشق ماوایی نداشت
من به چشم خود بدیدم زندگی را بی‌صفا
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
***
تا تو هستی قلمم میل به ماندن دارد
چشم من رج به رجت میل به دیدن دارد
قلب زارم به خدا شور تپیدن دارد
وانفس از دل تو، قصد گزیدن دارد
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
***
نمی‌دانم چرا اما بسی از قلب خود سیرم
رهایم می‌کنی جانا به قصد مرگ می‌میرم
من از کام رسیدن به نگاهت سخت چرکینم
بیا و مهربانی کن که من افکنده شمشیرم
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
***
تکه‌ای از رد دستت روی گردن مانده است
مادرم دانا و زیرک قصد قلبم خوانده است
خشم چشمش خود به تهدید، جراتم را برده است
مادرم دست خودم نیست که عقلم خورده است
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
***
چشم خود بستم و از وهم و گمان رسته شدم
خرم آن روز که خود را به تو وابسته شدم
منتی نیست به جانت که پابسته شدم
به خدا دست دلم نیست نگارا که من خسته شدم
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
***
تو اگر تیغ به جانم بزنی حرفی نیست
به خدا کوه دماوند چنین برفی نیست
من و کاغذ به تماشای رُخَت مالوفیم
ما کم آوردیم، برای چهره‌ات وصفی نیست
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #27
***
عشقت آن درد شدیدی‌ست که درمانی نداشت
منم آن سلسله‌ی محو که ایمانی نداشت
وانفس عشق به این جرم و جنایت، مسلمانی نداشت
بخدا این همه درگیر تو بودن پشیمانی نداشت
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #28
***
می‌روی روزی و قلبی از تنم کم می‌کنی
خود ستمکاری و کام این دلم خم می‌کنی
می‌روی حال و جهانم را به رسوایی کشید
من خزانم، با نبودت پیکری نَم می‌کنی
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #29
***
می‌روم تند و سبکبالانه قلبم را به نابودی کشم
دیگر آن چشم قجر را در دلم سمت گل‌آلودی کشم
می‌روم دستم دگر سمت دلت حیران نشد
می‌روم دل را به زندان افکنم، خود را دل‌آزاری کشم
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,963
پسندها
41,886
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
***
رفتی و غصه و اندوه، ز دل محکم شد
پیکی از غیب بیامد، ز سرم جا کم شد
رفتی و بعد تو آواره‌ی این خانه شدم
قند آن شرب نگاهت ز جهانم گم شد
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 0, مهمان: 2)

عقب
بالا