Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #41 *** در دشت جنون رفتم و دنبال تو گشتم هر سو به غبار تو، خیالات نوشتم دیدم که سرابی و دویدم به خیالت دیدی که چه افتادم و دیگر نگذشتم؟ آخرین ویرایش 14/2/25 امضا : Kalŏn
*** در دشت جنون رفتم و دنبال تو گشتم هر سو به غبار تو، خیالات نوشتم دیدم که سرابی و دویدم به خیالت دیدی که چه افتادم و دیگر نگذشتم؟
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #42 *** دریا شده این دیده ولی کاش بدانی در سینه غبار است، ولی کاش بخوانی رفتی و نپرسیدی از این حال خرابم ای عشق! تو با ما چه کردی که بمانی؟ امضا : Kalŏn
*** دریا شده این دیده ولی کاش بدانی در سینه غبار است، ولی کاش بخوانی رفتی و نپرسیدی از این حال خرابم ای عشق! تو با ما چه کردی که بمانی؟
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #43 *** از دور گذشتی و دلم ریخت چو باران چشمان تو شد آتش این دشت بیابان ای ماه! نگاهی کن و بنگر که چه کردم در سینهی من ماند غمی تا به هزاران امضا : Kalŏn
*** از دور گذشتی و دلم ریخت چو باران چشمان تو شد آتش این دشت بیابان ای ماه! نگاهی کن و بنگر که چه کردم در سینهی من ماند غمی تا به هزاران
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #44 *** هر سوی بیابان که روم رد تو پیداست دیوانه شدم، عشق تو با جان من آشناست یک روز اگر سوی منِ خسته بیایی خواهم که ببینی دل من روی تو غوغاست آخرین ویرایش 14/2/25 امضا : Kalŏn
*** هر سوی بیابان که روم رد تو پیداست دیوانه شدم، عشق تو با جان من آشناست یک روز اگر سوی منِ خسته بیایی خواهم که ببینی دل من روی تو غوغاست
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #45 *** رفتی و گذر کردی و جانم به لب آمد از آه دلم دشت، سراپا به شب آمد ای عشق! ببین در دل این خاک چه کردی؟ ویرانه شد این سینه و دیگر به تب آمد آخرین ویرایش 14/2/25 امضا : Kalŏn
*** رفتی و گذر کردی و جانم به لب آمد از آه دلم دشت، سراپا به شب آمد ای عشق! ببین در دل این خاک چه کردی؟ ویرانه شد این سینه و دیگر به تب آمد
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #46 *** گم گشتم و در وسعت صحرا تو نبودی در اوج جنون، سایهی فردا تو نبودی ای عشق! تو را خواستم و بازم تو ندیدی من ماندم و این بغض که دریا تو نبودی آخرین ویرایش 14/2/25 امضا : Kalŏn
*** گم گشتم و در وسعت صحرا تو نبودی در اوج جنون، سایهی فردا تو نبودی ای عشق! تو را خواستم و بازم تو ندیدی من ماندم و این بغض که دریا تو نبودی
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #47 *** ای باد بیا بوی تو را باز بیارم بگذار که در حسرت دیدار نبارم در دشت بهجز رد قدمهای تو چیزی دیگر نبود پس به که این رازی بسپارم؟ امضا : Kalŏn
*** ای باد بیا بوی تو را باز بیارم بگذار که در حسرت دیدار نبارم در دشت بهجز رد قدمهای تو چیزی دیگر نبود پس به که این رازی بسپارم؟
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #48 *** هر گوشهی این دشت پر از آه و فغان است در سینهی من آتش هجرانِ نهان است بی عشق بیابان همه خاکسترِ درد است ای یار کجایی که دلم بیسر و جان است امضا : Kalŏn
*** هر گوشهی این دشت پر از آه و فغان است در سینهی من آتش هجرانِ نهان است بی عشق بیابان همه خاکسترِ درد است ای یار کجایی که دلم بیسر و جان است
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #49 *** بی عشق تو این دشت، همان دوزخ درد است هر موج غبارش به دلم آتش سرد است با یاد تو این سینه اگر زنده نماند دیگر چه مرا سود که جان در تنِ فرد است؟ امضا : Kalŏn
*** بی عشق تو این دشت، همان دوزخ درد است هر موج غبارش به دلم آتش سرد است با یاد تو این سینه اگر زنده نماند دیگر چه مرا سود که جان در تنِ فرد است؟
Kalŏn پرسنل مدیریت سرپرست تالار سطح 41 ارسالیها 9,963 پسندها 41,890 امتیازها 96,873 مدالها 43 12/2/25 نویسنده موضوع مدیر #50 در دشتِ دلم جز تو کسی نیست، کجایی؟ جان دادهام از درد و غمی نیست، کجایی؟ دیوانه شدم در تب صحرا به امیدت ای عشق به جز آهِ لبی نیست، کجایی؟ امضا : Kalŏn
در دشتِ دلم جز تو کسی نیست، کجایی؟ جان دادهام از درد و غمی نیست، کجایی؟ دیوانه شدم در تب صحرا به امیدت ای عشق به جز آهِ لبی نیست، کجایی؟